نمىتوان زد كه در «حجّيّت» قرآن ترديد كرده يا معتقد به تحريف قرآن باشد و در نتيجه، از اجماع اسلامى ـ در خصوص سلامت قرآن از تحريف و اينكه از سوى خداوند متعال است و به هيچ وجه، باطلى در آن ره نمىيابد و اوست كه آن را فرود آورده و همو پاسدارى از آن را بر عهده گرفته است ـ خارج شده است. چنين نسبتهايى به او كمترين جايى نخواهد داشت.
ولى ما براى بيان حقيقت و در دفاع از اين دانشمند گرانمايه و محدّث جليلالقدر، اين موضوع را نيز در بخش زير مورد بررسى قرار مىدهيم:
شيخ كلينى و تحريف
انتساب قول تحريف قرآن به شيخ كلينى، از نادرستترين تهمتهاى وارده به اوست. اين خطا را مرحوم فيض كاشانى زمانى مرتكب شد كه دربارهاش گفت: «ظاهرا ثقة الاسلام، محمّدبن يعقوب كلينى ـ طاب ثراه ـ معتقد به تحريف و نقص در قرآن بود. (3: ج 1، ص 52) كه به نتيجه بدترى انجاميد و آن «تكفير» اوست؛ به طورى كه «شيخ محمّد ابوزهره» با استناد به اين نسبت، اقدام به تكفير او مىكند و مىگويد: «شگفت آنكه كسى كه اين ادّعاها را دارد، كلينى است كه حجّت آنها (شيعيان) در روايت است. و بدين ترتيب، چگونه مىتوان روايات چنين آدم گمراه يا در واقع بر كفر آشكارى را پذيرفت؟»
حقيقت آن است كه «مرحوم كلينى» هرگز چنين اظهاراتى نداشته است و نقل برخى روايات در بابى تحت عنوان «جز امامان، كسى همه قرآن را گرد نياورد.» (4: ج 2، ص 627) به معناى ايمان به تحريف نيست. روايات او حكايت از اختلاف در نحوه ترتيب نزول آيات، گردآورى و علم و تفسير قرآن است كه با تحريف بسى فاصله دارد.
نيز باب «النوادر في فصّل القرآن» و روايات آن كه گاهى از حفظ حروف و ضايع گشتن معانى سخن به ميان آورده و گاهى ديگر بر اين نكته تأكيد كردهاند كه علم