حال، كلينى ضابطه صفت فعل را اتّصاف به دو طرف ضد (11: ج 1، ص 110) و قاضى سعيد قمى، حدوث (10: ج 2 ص 465) و علّامه طباطبايى انتزاع از مقام فعل (10: ج2، ص 465) دانستهاست.
نگاهى به اخبار معصومين عليهم السلام
هم طورى كه اشاره شد، نظريّه صفت فعل بودن اراده، مستنبط از اخبار امامان معصوم عليهم السلام است. كلينى در كافى، بابى از ابواب «كتاب التوحيد» را به رواياتى اختصاص داده كه برخى از آنها درباره صفت فعل بودن اراده و برخى ديگر، درباره ساير صفات افعال است. مجموع صفاتى كه در آن روايات، به عنوان صفت فعل مطرح شدهاند، عبارتاند از: مشيّت، اراده، غضب، رضا و سخط. البتّه مقصود، حصر صفات افعال، در اين چند مورد نيست، بلكه موارد ياد شده نمونههايى است كه به كمك آنها مىتوان براى تشخيص صفات ذات و صفات فعل، به قاعدهاى كلّى دست يافت. چنانكه كلينى پس از نقل آنها به بيان آنچه خود از روايات استنباط كرده، پرداخته است.
ما در اينجا تنها به نقل رواياتى مىپردازيم كه درباره اراده و مشيّت، وارد شده است و از نقل بقيّه خوددارى مىكنيم. ذكر روايت مربوط به مشيّت، به لحاظ اين است كه معناى آن همان معناى اراده يا نزديك به آن است.
صفوانبن يحيى مىگويد: از امام هفتم عليه السلام تقاضا كردم كه مرا درباره فرق اراده خدا و اراده مخلوق، آگاهى بخشد. حضرتش فرمود:
الإرادَةُ مِنَ الخَلقِ الضَّميرُ و ما يَبدُولَـهُم بَعدَ ذلِك مِنَ الفِعلِ. (11: ج 1، ص 109)
اراده خلق همان امر نهان، و فعلى است كه به دنبال آن، پديد مىآيد.
صدرالمتألّهين معتقد است كه مقصود از «ضمير» همان امورى است كه در نهاد انسان پديد مىآيد؛ يعنى تصوّر فعل و تصديق به فايده و عزم و ارادهاى كه به دنبال آنها پديد مىآيد و منجر به حركت عضلات و صدور فعل مىشود. (7: ج 6 ص 356)