مريد همواره با مراد خويش، همراه است. خداوند از ازل، عالم و قادر بود، آن گاه اراده كرد.
ماحصل اين روايات اين است كه صفت حادث و صفتى كه مستلزم تغيّر در موصوف باشد، در خور اين نيست كه از صفات ذات باشد؛ بلكه از صفات فعل است. از همين جا و به استناد همين روايات، خاطر نشان مىكنيم كه ضابطه قاضى سعيد و مجلسى در باب صفات فعل، موافق اخبار است.
اكنون بايد براى روشن شدن ديدگاه كلينى، بحث را در دو مرحله، دنبال كنيم:
1. تشخيص صفات ذات و صفات فعل
كلينى مىگويد:
إنَّ كُلَّ شَيئَينِ وَصَفْتَ اللّهَ بِهِما وَ كانا جميعا فِي الوجُودِ فَذلكَ صِفَةُ فِعلٍ. (همان: ج 1، ص 110)
هر دو چيزى كه خدا را به آنها وصف كنى و هر دو در وجود باشند، از صفات فعلاند.
او در تفسير عبارت فوق مىگويد: اراده و عدم اراده، خشنودى و خشم، حبّ و بغض، از صفاتى است كه خداوند متعال به هر دو طرف آنها، متّصف مىشود. بنابراين، همه اينها ـ و امثال اينها ـ از صفات فعلاند؛ چرا كه هم اراده و هم عدم اراده، هم رضا و هم غضب، هم حبّ و هم بغض، به خداى متعال نسبت داده مىشود.
در قرآن كريم آمده است:
إنَّما أَمْرُهُ إذا أرادَ شيئا... (يس (36) / 82)
همين كه در آيه فوق، اراده مقيّد به زمان شده، دليل اين است كه از صفات فعل است؛ چرا كه معلوم مىشود زمانى، اراده دارد و زمانى اراده، ندارد. همين طور مىفرمايد: