وجه، به همان حالت خود باقى نمىماند. و علّت اجتماع ممكن نيست معلول آن هم باشد؛ زيرا چنين امرى مستلزم دَوْر است. و روح علّت اجتماع است نه معلول آن. و اين مذهب الهيّون است....
اگر اشكال شود: متكلّمان و فلاسفه نيز تصريح كردهاند كه خلق ارواح بعد از تحقّق استعداد براى بدن است؛ جواب مىدهيم: تحقيقاً در محلّ خود ثابت شده كه ارواح انسانى جسمانىّ الحدوث و روحانىّ البقاء است...پس كسى كه به حدوث ارواح عقيده دارد، مقصودش حدوث روح از جهت تعلّقش به بدن است. و مراد از تقدّمى كه در روايات وارد شده، جهت روحانيّت آن است.
روشن است كه روايات به وضوح، بر تقدّم روح هر انسانى بر بدن او دلالت دارد؛ نه تقدّم عالم مجرّدات بر عالم مادّيّات. و تقدّم به اين معنا مورد بحث روايات نيست. پيشتر، كه از مرحوم مجلسى، نقل كرديم كه نمىتوان به واسطه ادلّه مذكور ـ كه دلالتشان بر مقصود، جاى بحث و تأمّل دارد ـ از ظهور روايات، دست برداشت.
9. استاد شيخ على نمازى (1405ه.ق)
ايشان بعد از نقل برخى روايات در خلقت ارواح قبل از ابدان، مىنويسد:
يظهر من هذه الروايات تقدّم خلق الأرواح على الأجساد بألفي عام. و ما ذكروه من الأدلّة التي توهّموها في حدوث الأرواح عند خلق الأبدان، مخدوشة مدخولة لاتقاوم رواية واحدة؛ فكيف بهذه الروايات التي قريبة من التواتر. (21: ج 4، ص 214)
از اين روايات ظاهر است كه ارواح دو هزار سال پيش از ابدان خلق شدهاند. و ادلّهاى كه براى حدوث ارواح به حدوث ابدان، توهّم كردهاند، مخدوش و باطل است و نمىتواند حتى با يك روايت هم مقابله كند؛ چه رسد به اين همه رواياتى كه نزديك به تواترند.