6. ميرزا مهدى اصفهانى (1365ه.ق)
ايشان بر خلاف همه فلاسفه و با توجّه به نصوص امامان اهل بيت عليهم السلام به عدم تجرّد روح، قائل است و عقيده دارد روح همانند بدن، مادّى است و علم و شعور و عقل، خارج از حقيقت اوست. تفاوت روح و بدن فقط در كيفيّت و عوارض آن دو است؛ به مانند تفاوت دنيا و آخرت.
فيظهر منها أمران: الأوّل: عدم تجرّد الأرواح و أنّها مخلوقة من الطينة... . الثانى: إنّ الإنسان هو المخلوق السابق لا طينته فقط. (2: ص 144)
از روايات، دو امر ظاهر است: اوّل، عدم تجرّد ارواح و اينكه ارواح از طينت خلق شدهاند. دوم: اينكه خود انسان مخلوق سابق است؛ نه فقط طينت او.
وى در جاى ديگر مىنويسد:
إنّ الروح ليست مجرّدة و البراهين القائمة على تجرّدها فاسدة. (2: ص 160)
بنابراين، تقدّم ارواح بر ابدان به دو هزار سال ـ كه در روايات به صراحت مطرح شده ـ از نظر مرحوم ميرازى اصفهانى، به همان معناى حقيقىاش صحيح است و هيچ شكّ و شبههاى در آن راه نمىيابد.
7. شيخ مجتبى قزوينى( 1386ه.ق)
ايشان مىنويسد:
از آنچه بيان گرديد و رواياتى كه نقل كرديم، ظاهر شد كه روح انسان، مجرّد ـ به معنايى كه فلاسفه گفتهاند ـ نيست؛ بلكه از طينت علّيّين يا اعلا علّيّين خلق شده؛ و صورت نوعيّه و قوى و خيال يا تعقّل نيست. مسئله روح و حقيقت آن را مفصّل، در كتاب توحيد قرآن بيان نمودهايم و صريح روايات است كه ارواح مؤمنين و شيعيان از طينت و مادّه خلق شدهاند. چگونه مىتوان حكم به تجرّد يا عين علم و عقل بودن آن نمود؟ و نيز معلوم شد مخلوق سابق در عالم ذرّ، منحصر به طينت و بدن نبوده؛ بلكه انسان در عالم ذرّ، مركّباً از روح و بدن و عقل