داريم. امّا قبل از آن بايد اين نكته را تذكّر دهيم كه روح كلّى اين تعبيرات، اين نكته است كه: «قرآن كلام خداست نه كلام بشر و فاصله ميان كلام خدا تا كلام بشر، به اندازه فاصله ميان خدا تا بشر است.»
همين سان، نياز بشر براى رهايى و نجات، به كلام خدا، در جاى جاىِ اين تعبيرها ديده مىشود بشر همواره فقير است در پيشگاه خداىِ بىنياز. ۱
نيز گفتنى است كه معانى تعبيرات بلند علوى، هر كدام به گونهاى و زبانى، مؤيّد حديث متواتر ثقلين در همراهىِ قرآن با عترت در تمام شئون و مقامات است؛ چنان كه در برخى موارد، اشاره مىشود و ديگر موارد به دقّت خوانندگان فرهيخته موكول مىشود.
1. ثمّ أنزل عليه الكتاب نورا لا تطفأ مصابيحه: پس فرو فرستاد بر او قرآن را، نورى كه چراغهاى آن فرو نميرد.
نور ـ هر چند اندك ـ باعث هدايت مردم در شب ظلمانى است. قرآن نيز مردم را از ظلمت به سوى نور هدايت مىكند.
«مصابيح» استعاره است براى هدايت بشر و علوم و فنونى كه قرآن در بردارد؛ يعنى همان علومى كه قرآن را به عنوان راهى استوار براى هدايت، شناسانده است. قرآن كريم خود به اين نكته اشاره مىكند:
إنّ هذا القرآن يهدي للّتي هي أقوم. (اسراء (17) / 9)
آرى، اين قرآن به سوى بهترين راهها هدايت مىكند و دشمنانى بودهاند كه مىخواستهاند با گفتار و كردار خود نور قرآن را خاموش كنند؛ اما هميشه در خيالى باطل بودهاند: «يريدون ليطفئوا نور اللّه بأفواههم و اللّه متمّ نوره و لو كره الكافرون. (صف (61) / 8)
1.برگرفته از آيه ۱۵ سوره فاطر.