قرآن چيزى كم نشود. يعنى شيطان نمىتواند نور قرآن را بكاهد و يا چيزى به آن بيفزايد. قرآن براى بندگان تا روز قيامت، حجّتى محفوظ است.
اين شعاع نور، بر راه انسان پرتو مىافكند؛ نه تنها در اين دنياى خاكى كه پس از آن، در عالم برزخ و قيامت. اين نكته بسيار مهم است؛ چرا كه شعاعهاى نور بشرى، حدّاكثر تا پايان عمرِ دنيايى انسان، او را رهنمون مىشوند. امّا نكته مهمتر، آن است كه خداوند، بهرهگيرىِ از اين پرتوِ هماره تابان را در اختيار انسان قرار داده، كه هر كه بخواهد، به اختيار خود، از آن بهره گيرد و هر كه نخواهد، حجّت الاهى بر او تمام گردد: «إنّا هديناه السبيل، إمّا شاكرا و إمّا كفورا.» (انسان (76) / 3)
6. فرقانا لايُخْمَدُ برهانه: جداكننده حقّ از باطلى است كه دليلش تمام نمىشود.
فرقان يعنى جدا كننده، از اسامى مشهور قرآن است: «و بيّنات من الهدى و الفرقان» (بقره (2) / 185) امّا حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام با شيوايى تمام، بيان مىكنند كه دلايل قرآن براى جدايى حقّ از باطل، تمامى ندارد. در بيان ائمّه معصومين عليهم السلام چنين آمده است كه: «ما خالَفَ كِتابَ اللّهِ فَدَعوُه» آنچه را با كتاب خدا در تعارض باشد، رها كنيد. (6: ص 301) يعنى آن را كنار گذاشته و از آن تبعيّت نكنيد؛ چون قرآن براى تشخيص حقيقت و تميز ميان حقّ و باطل، ملاك و ميزان است. قرآن فاصل ميان حقّ و باطل است؛ چنان كه خداى تعالى مىفرمايد: «إنّه لقول فصل و ما هو بالهزل.» (طارق (86) / 14) اميرالمؤمنين عليه السلام بر اين نكته تأكيد مىكنند كه: دلايل قرآن براى جدايى حقّ از باطل، پايانپذير نيست و تا قيامت، قرآن فاصل ميان حقّ و باطل است. اين بيان، تعبيرى ديگر است از اين حقيقت كه چشمه علم قرآن و رهنمونىِ آن هيچ گاه از جوشش باز نمىايستد. بديهى است كه اين همه جوشش، تنها در ظاهر الفاظ نيست؛ بلكه در ژرفاى معانى و حقايق قرآن است كه تنها راه رسيدن به آن، بهرهگيرى از تبيين امامان معصوم عليهم السلام است؛ چنان كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در خطبه جاودانه غدير فرمود: