و رسالت تطبيق كردهاند ۱ با اينكه تفاوت امامت با نبوّت و رسالت، چه از نظر لغت و چه از نظر استعمال قرآنى، بسيار روشن است. انطباقِ امامتِ مطرح شده در آيه كريمه به نبوّت و رسالت نياز به دليل دارد.
قاضى عبدالجبّار در بحث امامت كتاب مغنى، به صورت مستقل، به مفهوم امامت در ذيل آيه امامت حضرت ابراهيم عليه السلام نپرداخته است؛ امّا در بررسى ادلّه شيعه در اثبات امامت اميرالمؤمنين عليه السلام با اشارهاى اجمالى به اين آيه، ادّعا كرده كه منظور از امامت در آيه امامت حضرت ابراهيم عليه السلام نبوّت است. (33: ج 20، ص 195)
قاضى عبدالجبّار براى ادّعاى خود دليلى نمىآورد؛ امّا فخر رازى دلايلى براى اين ادّعا بيان مىكند. دلايل فخر عبارتاند از:
اوّل: عبارت «للناس إماما» دلالت دارد به اينكه خداى تعالى حضرت ابراهيم عليه السلام را براى همه مردم امام قرار داده است و اگر چنين باشد، ناگزير ابراهيم عليه السلام بايد رسولى از ناحيه خداوند و در [ اخذ] شرع مستقل باشد؛ چرا كه اگر او تابع رسول ديگرى باشد، مأموم آن رسول خواهد بود و نه امام او، كه در اين صورت، عموم از بين مىرود.
دوم: لفظ دلالت دارد بر اينكه حضرت ابراهيم عليه السلام در همه امور امام است و اگر چنين باشد ناگزير بايد نبى باشد.
سوم: همه انبياء عليهم السلام ـ از آن جهت كه تبعيّت ايشان بر خلق واجب است ـ اماماند. خداى تعالى مىفرمايد: «ايشان را امامانى قرار داديم كه به امر ما هدايت مىكنند.» (18: ج 4، ص 43)
وى در ادامه مىنويسد:
وقتى اثبات شد اسم امام در موارد ذكر شده به كار مىرود و ثابت شد كه پيامبران در بالاترين مراتب امامت هستند، واجب مىشود كه در آيه لفظ امام حمل بر نبوّت شود. (همان)
1.نيشابورى در ذيل آيه امامت حضرت ابراهيم عليه السلام مىنويسد: «والأكثرون على أنّ الإمام هاهنا النبيّ». (۳۸: ج ۱، ص ۳۹۰)