عادى سهل و ممكن خواهد بود. البتّه روايات اهل سنّت در اين موضوع، مختلف و پراكنده است. برخى مفسّران مواردى چون آتش نمرود، ذبح حضرت اسماعيل و هجرت حضرت ابراهيم را نيز جزء ابتلائات مطرح شده در آيه امامت حضرت ابراهيم مىدانند. (18: ج 1، ص 42) اختلافات در اين زمينه به قدرى زياد است كه فخر از قول قفال مىنويسد:
...پس اگر روايات در تمام اين موارد ثابت شود، قائل شدن به كلّ آنها واجب است. امّا اگر در بعضى موارد ثابت شود و در برخى موارد ثابت نشود، در اين هنگام، بين اين روايات تعارض پيش مىآيد و بايد توقّف شود و خدا داناتر است. (همان، ج 1، ص 42. براى مشاهده اختلاف نظر اهل سنّت در اين باره، نك: 25: ج 1، ص 524 ـ 528؛ 9: ج 1، ص 237؛ 6: ج 1، ص 139 ـ 140)
بنابراين، يا بايد تمام روايات اهل سنّت به سبب تعارض، گذاشته شود يا بايد به همه موارد ملتزم شوند. يا بايد رازى پس از نقل مطلب فوق مىنويسد:
به عقيده قاضى، شايد مراد از كلمات مواردى باشد كه حسن در حديث كوكب و شمس و قمر ذكر كرده و خدا ابراهيم عليه السلام را قبل از نبوّت، به اين موارد آزموده است؛ امّا ذبح فرزند و هجرت و آتش نمرود، تمام اين موارد بعد از نبوّت ابراهيم عليه السلام بوده است... (18: ج 1، ص 42)
بنابراين، اهل سنّت با وجود تلاش بسيار، حتّى نتوانستهاند خود را قانع كنند كه ابتلائات حضرت ابراهيم عليه السلام قبل از نبوّت ايشان بوده است. پس اگر همچنان قائل باشند كه امر مجعول براى حضرت ابراهيم عليه السلام نبوّت يا رسالت بوده است، بايد اين اشكال را پاسخ دهند كه در اين صورت، تحصيل حاصل لازم مىآيد. عبده مىگويد كه جعل امامت، متفرّع بر ابتلائات نيست و مراد از امامت در آيه، رسالت است. رشيد رضا پس از نقل اين كلام مىگويد:
و در كلام دليلى نيست بر اينكه ابتلا قبل از نبوّت بوده است. امّا فايده امتحان، شناساندن ابراهيم عليه السلام به خود او مىباشد كه او نسبت به آنچه خدا مخصوصش گردانيد، سزاوار است و اين تقويت اوست براى عملى كردن دستورات الاهى.