بر آن قابل تطبيق است، هدايت باطنى و ملكوتى و هدايت به معناى ايصال به مطلوب است؛ به اين دليل كه قرآن كريم يكى از ويژگيهاى ائمّه را هدايت به امراللّه بيان كرده است. امّا محلّ نزاع در اينجا نيست. ثبوت كمال و قدرت براى ائمّه عليهم السلام مورد اتفاق است؛ امّا اينكه آيه امامت حضرت ابراهيم عليه السلام بر اين معنا دلالت كند و معناى امامت بر اين ادّعا منطبق باشد، محلّ مناقشه است. ۱
نتيجه
خداوند متعال، خالق همه اشياء و مالك حقيقى آنهاست؛ لذا حقّ تصرّف در اشياء و امر و نهى به موجودات مختار، به صورت مطلق متعلق، به اوست. به بيانى ديگر، خداى تعالى خالق همه خلايق و مالك مطلق آنهاست و همه خلايق ملك طلق اويند؛ پس بر همه خلايق مولويّت و آمريّت دارد. از سوى ديگر، بديهى است كه حقّ امر و نهى و مولويّت، قابل تفويض به ديگران نيز مىباشد.
مخلوقات نسبت به يكديگر در عرض مساوىاند و در حقيقتِ مخلوق بودن، تفاوتى با هم ندارند. لذا كسى حقّ امر و نهى و مولويّت بر ديگرى ندارد؛ مگر آنكه از سوى خالق آنها مأذون باشد. خداوند متعال، از ابتداى خلقت افرادى را برگزيده و با اعطاى مقام نبوّت و رسالت به ايشان، با آنها ارتباط برقرار كرده و برخى را واسطه ابلاغ اوامر و نواهى خود بر ديگر بندگانش قرار داده است. بر اساس روايات اهل بيت عليهم السلام مقام و منزلت بيشتر پيامبران الاهى، از اين امر تجاوز نمىكرده است. وظيفه مردم در قبال آنان، پذيرش دعوت ايشان و گردن نهادن به وظايفى است كه آنان از سوى خداوند متعال مىآوردند. امّا خداى تعالى از ميان انبياء خود، عدّهاى را برگزيده و به ايشان حقّ امر و نهى، بخشيده است. اين مقام به قدرى رفيع است كه بسيارى از پيامبران و رسولان ـ با اينكه مقامى بس والا نزد خداى تعالى داشتند ـ
1.اين موضوع در نقد آراء مرحوم علّامه طباطبايى بررسى شد.