خوفي» را «ايمني از دوزخ» ، و نتيجه «عبادت رجائي» را «كسب بهشت» ، و نتيجه «عبادت حُبّي» را «تقرّب» دانسته است. ۱
همچنين در همين چارچوب، آيات و احاديث فراواني وجود دارد كه در باره موضوع خوف و رجـا ـ كه يكي از اركان اصلي اخلاق اسلامي دانسته شده است ـ نقل شدهاند. علاوه بر اين، در متون غنيِ عرفان اسلامي، از عرفا و شاعران پارسيگو، به موارد بسيار زيادي بر ميخوريم كه اين سه بُعد را به عنوان ابعاد مكمّل يكديگر در رابطه انسان با خدا مطرح كردهاند.۲ در ادامه، توضيح مختصري در باره هر يک از ابعاد ياد شده ارائه ميشود.
1.. يُروى: أنَّ عيسي عليه السلام مَرَّ بِثَلاثَةِ نَفَرٍ قَد نَحَلَت أبدانُهُم وتَغَيَّرَت ألوانُهُم، فَقالَ لَهُم: مَا الَّذي بَلَغَ بِكُم ما أرى؟ فَقالوا: الخَوفُ مِنَ النّار. فَقالَ: حَقٌّ عَلَى اللّه ِ أن يُؤمِنَ الخائِفَ . ثُمَّ جاوَزَهُم إلى ثَلاثَةٍ اُخرى، فَإِذا هُم أشَدُّ نُحولاً وتَغَيُّراً، فَقالَ: مَا الَّذي بَلَغَ بِكُم ما أرى؟ قالوا: الشَّوقُ إلَى الجَنَّةِ. قالَ: حَقٌّ عَلَى اللّه أن يُعطِيَكُم ما تَرجونَ. ثُمَّ جاوَزَهُم إلى ثَلاثَةٍ اُخرى، فَإِذا هُم أشَدُّ نُحولاً وتَغَيُّرا، كَأَنَّ عَلى وُجوهِهِمُ المَرايا مِنَ النّورِ، فَقالَ: مَا الَّذي بَلَغَ بِكُم ما أرى؟ قالوا: حُبُّ اللهِ عز وجل . فَقالَ: أنتُم المُقَرَّبونَ، أنتُم المُقَرَّبونَ؛ حضرت عيسى عليه السلام بر سه تن گذشت كه رنگ چهرههايشان دگرگون شده و تنهايشان نزار شده بود. پس به ايشان گفت: «چه چيزْ شما را به اين حالى كه مىبينم، دچار كرده است؟» .گفتند: ترس از دوزخ. فرمود: «بر خداوند، حق است كه شخص ترسان را ايمنى بخشد». سپس از آنان گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از آنان، لاغرتر و رنگپريدهتر بودند. پرسيد: «چه چيزْ شما را به اين حالى كه مىبينم، دچار كرده است ؟». گفتند: اشتياق به بهشت. فرمود: «بر خداوند، حق است كه آنچه را اميد داريد، به شما ببخشد». سپس از آنان گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از آنان لاغرتر و رنگپريدهتر بودند و گويى بر چهرههايشان آينههايى از نور بود. پرسيد: «چه چيزْ شما را به اين حالى كه مىبينم، دچار كرده است؟». گفتند: دوستى خداى عز وجل . فرمود: «شماييد مقرّبان! شماييد مقرّبان». (تنبيه الخواطر، ج ۱، ص ۲۲۴؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱۰، ص ۱۵۶؛ المحجّة البيضاء، ج ۸، ص ۶، به نقل از: محمّدي ريشهري، ۱۳۷۹ ش، ص ۲۹۴، ح ۹۳۱).
2.. به عقيدة خواجه عبد الله انصاري: «مريد، آن است كه در ميان بيم و اميد، راه محبّت پيمايد» (انصاري، ۱۳۶۳، ص ۱۱). وي در رسالۀ صدميدان چنين آورده است: «رغبت و رهبت، دو قدم ايماناند كه بدان رود، كه به يک قدم نتوان رفت، و دوستي سر آن» (ص ۴۳). در جاي ديگر از همين رساله آمده است: «از صدق تصديق سه چيز زايد: خوف سوزنده، و رجاي انگيزنده، و انس نوازنده» (ص ۵۲)، و همو آورده است كه: «مداومان بر ذكر، سه گونهاند: عذرگوي ملالت با وي همراه، و حاجتخواه اضطرار با وي همراه، و مناجاتگوي لذّت با وي همراه» (ص ۴۴).