>

143
مثلث ايمان

نتايج و پيامدها، مثلّث سمت راست را «مثلّث تکليف»، و مثلّث سمت چپ را «مثلّث اميد» ناميد. شايد هم بهتر باشد که مثلّث سمت راست را مثلّث «احترام و تکليف» و مثلّث سمت چپ را مثلّث «اعتماد و اميد» ناميد.
از سوي ديگر مي‌توان گفت که پيامد عملي احترام (يا احساس تکليف)، عمل است؛ يعني تعهّد به انجام دادن آنچه فرد، خود را نسبت به آن، مکلف احساس مي‌کند. پيامد عمليِ اعتماد (يا اميد) هم، توکّل است؛ يعني تکيه کردن به خدا يا واگذار کردن امور خود به خداوند.
در پايان، از ترکيب دو مؤلّفه پيچيده «احترام به خدا» (يا تکليف نسبت به خدا) و «اعتماد به خدا» (يا اميد به خدا)، مؤلّفه پيچيده‌تري به نام «عشق به خدا» شکل مي‌گيرد. نظريه سه‌وجهي يا مثلّثي اشترنبرگ۱ (1985م) در مورد عشق، مورد توجّه و استقبال فراواني قرار گرفته است. مطابق اين نظريه، عشق، داراي سه وجه يا مؤلّفه است: صميميت،۲ شهوت۳ و تعهّد.۴ صميميت، مؤلّفه هيجانيِ عشق است که خودافشايي را در بردارد و به اتّصال، گرمي و اعتماد مي‌انجامد. شهوت، بُعد يا مؤلّفه انگيزشيِ عشق است و بر پايه کشاننده‌هاي دروني، مبتني است که برانگيختگي فيزيولوژيايي را به تمايل جنسي، تبديل مي‌کنند. تعهّد، رکن يا مؤلّفه شناختيِ عشق است که شامل تصميم به عشق و ماندن در کنار معشوق است.
بر اساس ميزان و درجه‌اي که اين عوامل دارند، مي‌توان کيفيت و نوع عشقي را که فرد احساس مي‌کند، تعيين کرد. اشترنبرگ، بر اساس حضور يا غيبت اين ابعاد سه‌گانه، هفت نوع مختلف عشق را توضيح داده است. برخي تحقيقاتْ نشان داده‌اند که اعتماد ـ که نقش مهمي در صميميت با معشوق دارد ـ ، وابسته به ايمني دلبستگي به والدين يا مراقبان در دوره نوزادي و کودکي است (دي انجليس،۵ 1994م).

1.. R. J. Sternberg.

2.. intimacy.

3.. passion.

4.. commitment.

5.. DeAngelis.


مثلث ايمان
142

بيوسيدن (اميد داشتن) است» (ص 29). فيض کاشاني، طبرسي، ملّا احمد نراقي، خواجه نصير الدين طوسي و غزالي نيز همگي توکّل را به معناي اعتماد کردن و واگذار کردن امور به وکيل يعني خداوند منّان، معنا کرده‌اند.
در قرآن کريم، توکّل، يکي از ويژگي‌هاي پيامبران۱ و از نشانه‌هاي مسلمان بودن۲ و مؤمن بودن،۳ دانسته شده و در موارد متعدّدي، به مسلمانان و مؤمنان سفارش شده است که به خدا توکّل کنند.۴ همچنين در تعدادي از آيات، به پيامدها و آثار توکّل، اشاره شده است.۵ البته توکّل نيز خود، داراي درجات و مراتب گوناگوني است۶ که توضيح آن، از حوصله اين نوشتار، خارج است.
همان گونه که گذشت، پيامد روان‌شناختي احترام، ايجاد احساس تکليف، و پيامد روان‌شناختي اعتماد، ايجاد اميد در فرد است. بدين لحاظ مي‌توان از ديدگاه

1.براي مثال، حضرت هود عليه السلام به قوم خود گفت: (إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللهِ رَبِّي وَ رَبِّكُمْ...؛ من بر خداوند ـ که پروردگار من و شماست ـ توکّل کرده‌ام ...) (سورۀ هود، آيۀ ۵۶)؛ نيز حضرت يعقوب به فرزندان خود مي‌گويد (...عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ؛ ... بر او توکّل کرده‌ام و همّۀ متوکّلان بايد بر او توکّل کنند) (سورۀ يوسف، آيۀ ۶۷)؛ نيز حضرت موسي عليه السلام خطاب به قوم خود گفت: (...وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ ؛ ... و من کار خود را به خدا وامي‌گذارم که خداوند، نسبت به بندگانش بيناست) (سورۀ غافر، آيۀ ۴۴).

2.براي مثال: (... فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ؛ ... بر او توکّل کنيد، اگر تسليم فرمان او هستيد) (سورۀ يونس، آيۀ ۸۴).

3.. براي نمونه: (وَ عَلَى اللهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛ و بر خدا توکّل کنيد، اگر ايمان داريد) (سورۀ مائده، آيۀ ۲۳).

4.. براي مثال: (وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ؛ و بر خداوند عزيز و رحيم، توکّل کن) (سورۀ شعرا، آيۀ ۲۱۷)؛ (وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ ...؛ و توکّل کن بر آن زنده‌اي که هرگز نمي‌ميرد ...) (سورۀ فرقان، آيۀ ۵۸).

5.. از جمله: (وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللهَ بالِغُ أَمْرِهِ؛ کسي که بر خدا توکّل کند، خداوند، او را کفايت مي‌کند. به درستي که خداوند، کار را به پايان مي‌رساند) (سورۀ طلاق، آيۀ ۳)؛ (وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ وَ كَفى بِاللهِ وَكِيلاً؛ و بر خدا توکّل کن، کافي است که او يار و مدافع تو باشد) (سورۀ احزاب، آيۀ ۳ و ۴۸؛ سورۀ نساء، آيۀ۸۱).

6.براي مثال، ر.ک : خواجه عبد الله انصاري.

  • نام منبع :
    مثلث ايمان
تعداد بازدید : 135034
صفحه از 246
پرینت  ارسال به