>

159
مثلث ايمان

نمي‌توان ـ و نبايد ـ بُعدي در کنار ساير ابعاد ديگر فرض کرد؛ بلکه اين بُعد، در واقع، روح‌بخش، احياکننده و قوام‌بخش ابعاد ديگر است. بنا بر اين، شرط دوم براي متمايز کردن حالت‌هاي افراطي از وضعيت‌هاي مطلوب در ابعاد ترس و نياز، توجّه به وضعيت فرد در مقياس محبّت است؛ بدين معنا که وقتي محبّت وجود دارد، شدّت پيدا کردن ترس يا نياز نمي‌تواند نامطلوب تلقّي شود و نمي‌تواند به يأس و تجرّي بينجامد؛ زيرا ـ همان گونه که پيش از اين هم اشاره شد ـ ترکيب ترس و محبّت، احساس تکليف را به وجود خواهد آورد و به همين ترتيب، کسي که خدا را دوست دارد، نمي‌تواند در برابر وي گستاخ و بي‌پروا باشد.
بدين ترتيب، اگر فردي تنها در يکي از ابعاد ترس يا نياز، نمره خيلي بالايي بگيرد، يعني اگر در نمودار فرضيِ ارائه شده، فقط يک خط از نقطه صفر به سمت راست (ترس) يا چپ (نياز) کشيده شود، و تصوير به دست آمده از وي، حالت تک‌بُعدي پيدا کند و دو بُعدي نشود (يعني نمره محبّت نداشته باشد و اصلاً شکل مثلّث نسازد)، مي‌توان مدّعي شد که او در وضعيت افراطي (نامطلوب) آن بُعد قرار دارد و نمره بالاي او منعکس کننده وضعيت خوب و مطلوب وي نخواهد بود.

مثلّث کفر

البته وضعيت‌هاي نامطلوب‌تري هم در رابطه انسان با خدا وجود دارند. توضيح اين که در بُعد محبّت، آنچه به عنوان يک حالت نامطلوب مي‌تواند مورد توجّه قرار گيرد، فقدان محبّت نسبت به خدا، دوست داشتن غير خدا، و در وضعيت‌هاي افراطي، حتّي عداوت (خصومت) نسبت به خداست. بنا بر اين چنانچه در شکل، در نقطه صفر فرضي، پاره خطي را بر بُعد محبّت عمود نماييم، عداوت نسبت به خداوند، به عنوان بُعد چهارم، به توضيح رابطه انسان با خدا افزوده خواهد شد و بدين ترتيب، شکل ياد شده، از حالت مثلّث ايمان خارج شده و به لوزيِ رابطه انسان با خدا تبديل خواهد شد (شکل 2ـ2ـ4).
اينک به منظور ايجاد انسجام و ارتباط ميان ابعاد سه‌گانه يأس، تجرّي و عداوت، و در چارچوب توضيحاتي که در صفحات پيشين در باره ابعاد سه‌گانه ايمان ذکر


مثلث ايمان
158

اميد، همراه بودن اين دو با يکديگر، و وجود و برقراري توازن و برابري بين آنهاست؛ زيرا در اين صورت، هر کدام، ديگري را تعديل مي‌کند: از يک سو، خوف، سبب تعديل رجا گشته، جنبه افراطي آن را مهار مي‌کند و مانع تجرّي مي‌شود، و از سوي ديگر، رجا، سبب تعديل خوف شده و جنبه افراطي آن را مهار مي‌کند و مانع يأس مي‌گردد.۱
بنا بر اين بر اساس اين ديدگاه مي‌توان مدّعي شد که اگر فردي، فقط در يکي از ابعاد ترس يا نياز، نمره بالايي بگيرد، احتمال نامطلوب بودن اين حالت در وي بالا مي‌رود؛ در حالي‌ که چنانچه نمرات بالايي در هر دو بُعد داشته باشد، احتمال نامطلوب بودن اين حالت‌ها با تأثير تعديل کننده بُعد ديگر از بين مي‌رود. به عبارت ديگر، تجرّي، صرفاً به خاطر اميد بيش از اندازه نيست که به وجود مي‌آيد؛ بلکه مهم‌تر از آن، به دليل نبود خوف است؛ يعني اهل تجرّي، از يک طرف، اميد افراطي به رحمت و مغفرت الهي دارند و از طرف ديگر، ترس و خشيتي از خداوند عظيم ندارند و اين دو با هم، باعث گستاخي و بي‌باکي آنها مي‌شوند. در باره يأس نيز اين نکته، صادق است؛ يعني نااميدي و يأس، فقط به دليل شدّت ترس از خدا نيست؛ بلکه به علّت فقدان اميد به خدا نيز هست.

2. توجّه به وضعيت فرد در مقياس محبّت

شرط دوم (و شايد مهم‌تر)، اين است که همان گونه که در پيش‌فرض‌هاي الگوي ارائه شده آمد، مي‌دانيم که ابعاد سه‌گانه: ترس، نياز و محبّت، از يکديگر مستقل و جدا هستند. در عين حال، پيش از اين نيز بر اين نکته تأکيد شد که محبّت را

1.امام علي عليه السلام مي‌فرمايد: خَيرُ الأَعمَالِ اعتِدَالُ الرَّجَاءِ وَ الخَوفِ؛ بهترين اعمال برابري و اعتدال در بيم و اميد است. (عيون الحکم و المواعظ، ص ۲۴؛ غرر الحکم، ح ۵۰۵۵، به نقل از: محمّدي ري‌شهري، ۱۳۷۹ش، ح ۵۲۰۶). همچنين از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است که: کان أبي يقول: انه ليس من عبد مومن الا (و) في قلبه نوران: نور خيفه و نور رجاء. لو وزن هذا لم يزد علي هذا؛ پدرم هميشه مي‌گفت: هيچ مؤمني نيست مگر آن که در قلبش دو نور وجود دارد: نور بيم و نور اميد. اگر يکي را وزن کنند، بر ديگري، فزوني نخواهد داشت ( الکافي، ج ۲، ص ۶۷، ح ۱؛ مشکاة الأنوار، ص ۲۱۵؛ بحار الأنوار، ج ۶۷، ص ۳۵۲، ح ۱، به نقل از: محمّدي ري‌شهري، ۱۳۷۹ش، ح ۵۲۰۸).

  • نام منبع :
    مثلث ايمان
تعداد بازدید : 135009
صفحه از 246
پرینت  ارسال به