>

173
مثلث ايمان

تطابق شکل الگو، با فراواني افراد در جامعه

شکل مثلّثيِ الگوي سه بُعديِ ايمان يا شکل لوزي الگوي رابطه انسان با خدا، با پراکندگي افراد جامعه در هر يک از سطوح ايمان و يا رابطه با خدا، کاملاً همخواني دارد و به نظر مي‌رسد به طور کلّي، با منحني نُرمال يا زنگوله‌اي شکل، تطابق داشته باشد. به عبارت ديگر، در قسمت‌هاي مرکزي مثلّث ايمان (يعني سطوح ابتدايي‌تر هر يک از ابعاد سه‌گانه) بيشترين فراواني افراد وجود دارد و هر چه به سوي زاويه‌هاي مثلّث يا لوزي (سطوح بالاتر هر يک از ابعاد سه‌گانه) نزديک‌تر شويم، فراواني کمتري از افراد را خواهيم يافت. بدين ترتيب چنانچه به عنوان مثال، بعد محبت را در نظر بگيريم، در قاعده مثلّث، بيشترين فراوانيِ افراد وجود دارد و هر چه به سوي نوک هرم مثلّث، بالاتر مي‌رويم (يعني هر چه بر کيفيت ايمان فرد و رابطه فرد با خدا افزوده مي‌شود)، از فراوانيِ افرادي که در اين سطوح از ايمان و رابطه با خدا قرار مي‌گيرند، کاسته مي‌شود. بنا بر اين، نقطه اوج ايمان و نقطه حضيض کفر، هر دو بسيار نادر و کمياب هستند و در عوض، سطوح پايين‌تر و معمولي‌تر ايمان و رابطه انسان با خدا، از فراوانيِ بيشتري برخوردار است.


مثلث ايمان
172

مرتبه‌اي مي‌تواند گسترش يابد و اوج بگيرد؛ پرسشي که با بررسي آماريِ گروه‌هاي عادي يا به هنجار جامعه، به هيچ عنوان قابل دستيابي نيست!

ديدگاه تحوّلي‌نگر الگو

در يک جمع‌بندي کلّي از توضيحات ارائه شده در باره الگوي فرضيِ رابطه انسان با خدا و مثلّث ايمان، مي‌توان گفت که حرکت از نقطه صفر فرضي به طرف‌هاي سه‌گانه، در واقع، جريان حرکت از ساده به پيچيده،‌ از بسيط به مرکّب، از مادّي به غير مادّي، از عيني به ذهني، از جسمي به رواني و از شخصي به فراشخصي است؛ جرياني که از يک سو، با اطمينان مي‌توان آن را در اصل، يک فرايند تحوّلي دانست، و از ديگر سو، به روشني مي‌توان هماهنگي و همگاميِ آن را با جريان کلّي تحوّل رواني، عاطفي، اجتماعي و شناختي، بازشناسي کرد.

فراگير و توضيح دهنده بودن الگو

کامل بودن يک نظريه يا الگو، در توانايي آن براي فراهم کردن توضيح کافي در زمينه‌هاي مختلفِ مرتبط با موضوعي است که در آن خصوص، نظريه‌پردازي انجام شده است. يکي از مهم‌ترين مشکلات و انتقاداتي که نسبت به نظريه‌هاي موجود در باره رابطه انسان با خدا وجود دارد، آن است که اين نظريه‌ها در توضيح ابعاد مختلف اين رابطه، يا به طور کلّي پديده دينداري، ناتوان هستند. براي مثال، بيشتر اين نظريه‌ها فقط به توضيح اين موضوع پرداخته‌اند که رابطه با خدا را چگونه مي‌توان تبيين کرد؛ ولي نداشتن رابطه با خدا را ـ که به هر حال، وجهي مهم از وجوه پديده دين محسوب مي‌شود ـ توضيح نداده‌اند و اساساً توانايي يا گنجايش توضيح اين موضوع را ندارند.
اين در حالي است که الگوي سه بُعدي رابطه انسان با خدا يا مثلّث ايمان، توانايي توضيح و تبيين گستره کامل رفتارهاي انسان را در خصوص رابطه انسان با خدا که مي‌تواند از رابطه مثبت تا رابطه منفي (يعني از دينداري تا بي‌تفاوتي نسبت به دين و حتّي تا دين‌ستيزي) باشد ـ ، داراست.

  • نام منبع :
    مثلث ايمان
تعداد بازدید : 134978
صفحه از 246
پرینت  ارسال به