>

41
مثلث ايمان

نتيجه، طبيعي است که اين دو موقعيت را همانند هم بداند. انسان، نيروهاي طبيعي را نه تنها به صورت اشخاصي در نظر مي‌آوَرَد که با آنها مي‌توان مانند همگنانش ارتباط برقرار سازد، که اين امر البته نمي‌تواند تأثير بيش از اندازه نيرومندي را که اين نيروها بر او مي‌گذارند، به قدر کافي توجيه کند؛ بلکه به آنها خصلت يک پدر را مي‌بخشد و آنها را به خدايان تبديل مي‌کند (فرويد، 1961 م، به نقل از ثلاثي،1380 ش).
به تدريج، خدايان، کم و بيش استقلال بيشتري از طبيعت مي‌يابند. در ذهن انسان، اين انديشه پديدار مي‌شود که خدايان، خودشان حاکم بر سرنوشت هستند. در اين مرحله، بر کارکرد جبران کننده خدايان تأکيد مي‌شود. انسان‌ها بر اين باورند که خدايان، محروميت‌هايي را که فرهنگ، بر اثر سرکوبي و تنظيم کشش‌هاي غريزي بر آنها تحميل مي‌کند، جبران مي‌سازند. در اين زمان، دين، با اخلاقه عجين مي شود و وظيفه خدايان اين مي‌شود که کاستي‌ها و زيان‌هاي تمدّن را ترميم کنند و به رنج‌هايي بپردازند که انسان‌ها در زندگي اجتماعي‌شان و در مراقبت از اجراي احکامِ سرپيچي‌ناپذير تمدّن، براي همديگر به بار مي‌آورند. خود اين احکام نيز سرچشمه خدايي مي‌يابند و بر فراز جامعه بشري، جاي مي‌گيرند و به طبيعت و جهان، بسط پيدا مي‌کنند (ثلاثي، 1380 ش).
بايد تأکيد شود که فرويد نمي‌گويد که همه دينداران، مانند آدم‌هاي روان‌آزرده هستند؛ بلکه درست بر عکس، مؤمنان، با پذيرش روان‌آزردگي جهاني، خودشان را از شرّ روان‌آزردگي شخصي رها مي‌سازند (ثلاثي، 1380 ش).

ايان ساتي: دين به عنوان رابطه درماني

مايه‌هاي بنيادين ديدگاه روابط موضوعي، نخستين بار در کار روان‌تحليلگري به نام ايان ساتي (1889 ـ 1935 م) (به نقل از وولف، 1386 ش) پديدار گشت، امّا کار او به نحو عجيبي مورد بي‌اعتنايي قرار گرفت. ايان ساتي، روان‌پزشکي بريتانيايي بود که پيش‌گام فربرن محسوب مي‌شود و به سبب علاقه استثنايي به تاريخ اديان، معروف است. ساتي، اظهار مي‌دارد که الگوهاي رشد جنسي، و از همه مهم‌تر، عقده


مثلث ايمان
40

اعتقاد پيدا کرد. او معتقد بود که هر انساني مي‌خواهد غرايز خود را ارضا کند؛ امّا در عين حال، متوجّه پيامد‌هايِ اين آزادي هم مي‌شود. تمدّن، اين تضاد را از طريق دين، داوري مي‌کند. توهّم دين، ما را براي يک زندگي ارضا کننده در آينده، اميدوار و مطمئن مي‌سازد. فرويد، معتقد بود که دين، نقش بزرگي در تمدّن بشري، بازي کرده است (آرژيل، 2000 م).
فرويد توضيح مي‌دهد که زندگي، به ناگزير، با محروميت همراه است. از آن جا که خودِ تمدّن، مبتني بر وانهادن کشش‌ها و انگيزه‌هاي غريزي است، پيامد گريزناپذير آن، رنج بردن فرد از ناکامي است. تمدّن، مستلزم نظم و مقرّرات اجتماعي است که بدون تحميل محروميت بر افراد نمي‌تواند تحقّق پذيرد. گرايش انسان در مرحله تحوّل مذهبي، تلاش در جهت مقابله با تهديدها و محدوديت‌هاي تحميل شده از سوي طبيعت، از طريق انساني کردن آنهاست.
در اين مرحله، جهان طبيعي، به صورت انساني نگريسته مي‌شود، تو گويي که طبيعت نيز ويژگي‌هاي نوع بشر را دارد. اگر طبيعت، به گونه‌اي غيرشخصي نگريسته شود، نمي‌توان به آن نزديک شد، با آن برخورد کرد و تماس برقرار نمود؛ امّا اگر طبيعت، با سيماي انساني تصوّر شود، يعني داراي اراده، آرزو، مقصود و نيّت انگاشته شود، مي‌توان بر آن تأثير گذاشت، خشمش را فرو نشاند، دلش را به دست آورهد، رشوه‌اش داد و ترغيبش نمود.
به عقيده فرويد، در شرايط جامعه ابتدايي که دين، نخستين بار در آن پديدار شد، يک چنين طرز تفکّري در باره طبيعت، بسيار مايه آرامش و دلداري است و در واقع، گامي به پيش، در برخورد با جهان به شمار مي‌آيد. فرويد، معتقد است که اين شيوه برخورد با ناکامي و محروميت، بر الگوي رابطه کودک ـ والدين، و بويژه بر رابطه ميان کودک و پدر، استوار است. فرد مي‌کوشد تا به همان نحو که با پدرش برخورد مي‌کند، با جهان طبيعي نيز برخورد کند (ثلاثي،1380 ش).
وي بر اين عقيده است که کودک، با اين که از پدرش هراس دارد، از سويي ديگر، مطمئن است که پدر، از او در برابر خطرهاي احتمالي، محافظت مي‌کند، در

  • نام منبع :
    مثلث ايمان
تعداد بازدید : 134951
صفحه از 246
پرینت  ارسال به