>

45
مثلث ايمان

جهان هستي، تماميت عظيمي است که آدمي، اساساً به آن وابسته است. به گفته گانتريپ (1969 م، به نقل از وولف، 1386 ش) آنچه در سرانجامه اهميت دارد، اقرار به برخي جزم‌ها يا اجراي آيين‌هاي مشخّص نيست؛ بلکه به دست آوردن تجربه راستين مذهبي است.

ويني کات: دين، به عنوان پديده انتقالي

گانتريپ، به علّت تقدّمي که به دين مي‌دهد، در ميان نظريه‌پردازان انگليسيِ «روابط موضوعي»، برجسته است؛ امّا ويني کات، پژوهشگري است که توجّه محقّقان مطالعات مذهبي را برانگيخته است. ويني کات، پزشک کودکان و روان‌تحليلگري است که عميقاً تحت تأثير کلاين است و دليل شهرت او نظرش در باره «شيء انتقالي» است؛ اصطلاحي که وي براي پتو يا خرس عروسکي جعل کرده که کودکان خردسال براي تسکين و آرامش خود، به کار مي‌بَرَند. وي در اشاراتي مرموز و بحث‌انگيز اظهار مي‌دارد که دين، استمرار همين شيء تسکين دهنده است و همان کار را انجام مي‌دهد؛ ايجاد عرصه‌اي از تجربه که حالت فريبنده و واسطه دارد و در طول زندگي، واقعيت‌هاي برون و درون را به هم پيوند مي‌دهد. دين در اين نقش، با ساير اشکال فرهنگي و فعّاليت‌هاي خلّاق، سهيم است (ويني کات، 1953 م، به نقل از وولف، 1386 ش).

آدلر: دين، به عنوان جبران احساس کهتري

آدلر، روان‌پزشک اتريشي، مدّتي از پيروان فرويد بود. او به نقش اهداف و انگيزه‌ها در روان‌شناسي فردي خود اشاره کرد. يکي از عقايد بسيار مهم آدلر، احساس کهتري است و اين که انسان‌ها همواره سعي دارند که احساس کهتري خود را جبران کنند و در پي برتري‌جويي هستند. در واقع، فقدان قدرت، اغلب، ريشه در احساس حقارت دارد و راهي که دين به اين تصوير وارد مي‌شود، از طريق اعتقاداتمان به خداست. البته گرايش انسان به خداوند، کوششي در جهت کمال‌جويي و برتري‌طلبي است.


مثلث ايمان
44

انکار اسکيزوئيدي يا واکنش افسرده‌ساز به اين ارتباطات با اشياي بد را کنار مي‌گذارد، نشانه‌هاي روان‌رنجوري، به صورت حرکات دفاعي، نمايان مي‌گردد.
به نظر وي از نظر تاريخي، دين، همواره وسيله‌اي بوده است که بشر از طريق آن، سعي کرده تا از رنجي که از روابط با اشياي بد، ناشي مي‌شده است, رهايي يابد. دين، همواره نماينده قدرت نجات‌بخش ارتباط با اشياي خوب بوده است، از اين طريق که خدا، منجي و کليسايي پديد مي‌آورده است که روحِ مضطرب مي‌تواند به سوي آنه پرواز کند و در پناه آن بياسايد و نجات يابد.
به اعتقاد گانتريپ (1969 م، به نقل از وولف، 1386 ش) دين نيز مانند تجربه و در اساسي‌ترين شکل خود براي همه اشخاص، يکي است: احساس بنيادين اتّصال به هستي، و حقيقت نهايي و فراگير، و اعتباريابيِ شخصي، از طريق آن. احساس پيوند کيهاني در صورت گسترش يافتن، اصولاً در ارتباط خوب ميان کودک و مادر، ريشه دارد. اين تجربه بنياديِ يکي بودن با مادر، نقطه شروع و بنياد استوار هويّت من و توان من است؛ آرامشي دروني و هسته شخصيتي‌اي که بايد از دسترس فشارهاي جهان بيرون، مصون بماند.
گانتريپ (1956 م، به نقل از وولف، 1386 ش) اعتقاد دارد که کامل‌ترين شکل بلوغ، شامل «تجربه کردن زندگي، از راهي اصولاً مذهبي» است. به نظر او، اين، حقيقتي روان‌شناختي است که تجربه و ايمان مذهبيِ شخص بالغ، امنيتي سخته جامع و خدشه‌ناپذير و عرصه‌اي بس پهناور براي امکان خودشکوفايي پديد مي‌آورد. لکن ايمان استوار و روشن و قدري تجربه ديني، ممکن است حتّي براي افرادي هم که عميقاً دچار اختلال هستند، دست دهد و آنان ممکن است در اثر همين ايمان و تجربه ديني، به ثبات دست يابند و در هر صورت، بهترين زمينه را براي روان‌درماني بيابند.
گانتريپ، از مبلّغان مذهب مي‌خواهد که فهم خود را در باره نيازهاي عاطفي انسان، عميق‌تر کنند تا دين را به شيوه‌اي آموزش دهند که به جاي اين که شخص را به تسليم در برابر يک مرجع مقتدر وادارند، رشد «خودِ» حقيقي را ميسّر سازند. چنين آموزشي، ضمناً باعث مي‌شود که فرد در جهان، احساس آرامش کند؛ زيرا

  • نام منبع :
    مثلث ايمان
تعداد بازدید : 135772
صفحه از 246
پرینت  ارسال به