>

55
مثلث ايمان

بلکه بايد نهادهايي را حفظ يا دگرگون کند که حامل سنّتي از ايمان‌اند (اريکسون، 1968 م، به نقل از وولف، 1386 ش).
آخرين مرحله اريکسون، پيري است که ترس از مرگ و پذيرفتن آن يا نااميدي و کمال، در مقابل هم قرار مي‌گيرند. با فرض اين که شخص به طور کامل و مثبتي پرورش يافته است، بايد به نوعي، يک احساس کمال از پيوستگي و انسجام، سامان و معنويت در شخص، وجود داشته باشد (ويليامز، 1382 ش). اين مرحله، به يک آگاهي معنوي يا ديني منتهي مي‌شود که در آن، دانشي که از تجربه زندگي کسب مي‌شود، چرخه زندگي را به کمال مي‌رسانَد و سر‌انجام، به يک حس دل‌گرمي و اميدواري مي‌انجامد. ويژگي‌ها و نتايجي که با اين مرحله نهايي همراه هستند، به طور سنّتي، با نقش دين در ارتباط‌اند.
به گفته اريکسون (1959 م، به نقل از وولف، 1386 ش)، روان‌شناس، پيش از آن که تعيين کند که دين، چگونه بايد اِعمال شود، بايد ببيند آيا سنّت مذهبي در زندگي والدين، نيروي زنده‌اي بوده و مي‌تواند ايماني خلق کند که حس اعتماد کودک را تقويت نمايد. وي مي‌نويسد: «آسيب‌شناس رواني نمي‌تواند اين را ناديده بگيرد که ميليون‌ها نفر هستند که واقعاً نمي‌توانند بدون دين به سر برند، و افتخار او به لامذهبي، فقط نوعي دلداري دادن به خود است». لکن بسياري افراد هم خارج از عقايد سنّتي مذهبي ـ در حوزه رفاقت، عمل اجتماعي، کار توليدي يا آفرينش هنري ـ ، منبعي پايدار از ايمان براي خود يافته‌اند. بسياري ديگر هم با اين که به همنوعان خويش و حتّي خود زندگي بي‌اعتماد هستند، اظهار ايمان مي‌کنند. در درون اين افراد، نقطه مقابل اميد را مي‌بينيم، يعني بيزاري عميق که به شکل گوشه‌گيري، رخ مي‌نمايد.

کتل

کتل،۱ يک جنبش دينيِ جديد را با دوباره‌سازي از اجزاي نظريه کلاسيک «ائوژنيک» گالتون منتشر کرد. گالتون اظهار کرد که ائوژنيک، هم علم و هم اساسي

1.. Cattel, R. B.


مثلث ايمان
54

اريکسون، در نظريه خود، رشد شخصيت را به هشت مرحله رواني ـ اجتماعي تقسيم کرده است. هر مرحله از رشد، بحران يا تحوّل خاص خود را دارد که تغييراتي را هم در رفتار و شخصيت ما ايجاب مي‌کند. اريکسون، پيشنهاد کرد که هر يک از هشت مرحله رشد رواني ـ اجتماعي، فرصتي را براي پرورش نيرومندي‌هاي بنيادي، فراهم مي‌آوَرَد. گذر موفّقيت‌آميز از مرحله نوباوگي، فضيلت لازم ـ يعني اميد ـ را بر مي‌انگيزد، که نه تنها نخستين نيروي حياتي «من» است که پديد مي‌آيد، بلکه اساسي‌ترين و پايدارترين نيرو نيز هست.
به اعتقاد اريکسون (1964 م، به نقل از وولف، 1386 ش)، اميد، اعتقاد راسخ به دسترس‌پذيريِ اميال پُرشور است به رغم اميال و خشم‌هاي تيره‌اي که نشانه آغاز وجود است. ايمان به والدين، کودک را متقاعد مي‌کند که هرچه آنان انجام مي‌دهند، داراي معناست و احساس اميدواريِ کودک ـ که تعميم‌يافته است ـ به موقع، خود، به ايماني کامله بدل مي‌شود، و او بي آن که نياز به دليل و مدرک داشته باشد، اطمينان مي‌يابد که هستي، قابل اعتماد است.
تثبيت نهاديِ اميد و حاصل کامل آن ـ يعني ايمان ـ ، در مسير تاريخ بشر، عمدتاً از دين ناشي شده است. به گفته اريکسون، درست است که دين، با بهره‌گيري از گذشته کودکانه بشر، صاحب قدرت مي‌شود، «نه تنها از راهِ دادن تضمين‌هاي جاوداني در مورد نيک‌خواهيِ قدرتي که داناي مطلق است (به شرط آن که خشنودي او به نحو مناسب تأمين شود)، بلکه با واژه‌هاي جادويي و حرکات معنادار، صداهاي خوش و بوهاي خواب‌آور همان دنياي کودکانه». لکن دين در عين حال، از طريق قواعد و حرکات مشخّص خود، ميراث شخصي اعتماد و بدگماني را همگاني کرده و ايماني مشترک و ادراکي مشترک از شرّ و پليدي، پديد آورده است.
اشتياق فردي به بازگشت دوره آرامش، و اميد مجدّد به رهايي از اندوه جدايي
ـ که در کمين است ـ ، در آييني مشترک برآورده مي‌شود که در جمعي مورد اعتماد، برگزار مي‌گردد. به نظر اريکسون، کار بزرگ‌سالي که تربيت کودک را به عهده دارد، اين نيست که فقط جهان ـ انگاره‌اي منسجم و اميدبخش را به کودک انتقال دهد؛

  • نام منبع :
    مثلث ايمان
تعداد بازدید : 134947
صفحه از 246
پرینت  ارسال به