پرسش‌نامه‌هاي پيشينِ تصوّر از خدا، براي بررسي تصوّر از خدا در افراد، از جملاتي استفاده شده است که ارتباط بين تصوّر از خدا و تصوّر از خود و احساسات آزمودني را نشان مي‌دهد. در پرسش‌نامه‌هاي پيشين، از کلماتي استفاده مي‌شد که بيشتر، ويژگي‌هاي خدا را نشان مي‌داد (هال و سورنس، 1999 م).
علاوه بر اين شش مقياس، لارنس (1991 م، به نقل از هال و سورنس، 1999 م) دو مقياس کنترليِ ديگري را نيز در نظر گرفت. اوّلي، «ايمان»^۱ ناميده شد و براي اندازه‌گيريِ درجه اعتقاد شخص به وجود خدا ساخته شد، و دومي، «ميزان توجّه»^۲ ناميده شد و هدفش اندازه‌گيري درجه اهميت ارتباط شخص با خدا در زندگي‌اش است. لارنس در سال1991 م (به نقل از هال و سورنس، 1999 م)، پرسش‌نامه 156 ماده‌ ايِ «تصوّر از خدا (GII)» را با هشت مقياس، در يک نمونه 1580 نفري از بزرگ‌سالان امريکايي، اجرا و هنجاريابي کرد. مقدار ميانگين براي هر هشت مقياس، از 1/36 تا 3/73 بود و انحراف استاندارد نيز از 7 تا 5/12در تغيير بود.
لارنس، پاياييِ اين پرسش‌نامه را در دو مطالعه با نمونه‌هاي 650 و 1580 نفري، مورد بررسي قرار داد. لارنس (1991 م، به نقل از هال و سورنس، 1999 م) در اوّلين مطالعه خود، «ضريب همسانيِ دروني»^۳ براي پايايي را از 86/0 (چالش) تا 94/0 (حضور) براي مقياس‌هاي اصلي و کنترلي، گزارش نمود. سپس ضريب همسانيِ درونيِ هشت مقياس را در نمونه جديد، بررسي کرد. نتايج ضريب همساني، از 85/0 (چالش) تا 94/0 (حضور) را نشان داد. همچنين لارنس (1991 م، به نقل از لارنس، 1997 م)، همبستگي بين مقياس‌ها را در دو مطالعه جداگانه، از 84/0 (حضور و تأثيرپذيري) تا 44/0 (مشيت الهي و خيرخواهي برآورد کرد و نتيجه گرفت که پرسش‌نامه تصوّر از خدا، الگوي ثابتي از همبستگي بين مقياس‌ها و پاياييِ بالايي را در زمان‌هاي مختلف، نشان داده است.
همچنين رواييِ پرسش‌نامه، علاوه بر استفاده از تحليل عاملي و روش «چرخش متمايل»، ـ^۴ که دستيابي به عامل‌ها را امکان‌پذير ساخته بود ـ ، با استفاده از روش

آزمودني در رابطه دلبستگي به خدا، و نمره دوم، شاخص اضطراب وي در اين باره است. مقياس دوبُعدي دلبستگي به خدا، از نه ماده، تشکيل شده است. هر يک از مواد آن، توصيف کوتاهي از چگونگيِ رابطه فرد با خدا ارائه مي‌کند. آزمودني‌ها پس از مطالعه هر جمله، درجه تطابق آن را با حالات و تجربيات خود در رابطه با خدا، روي يک مقياس ليکرت ـ که از عدد يک (کاملاً مخالف) تا هفت (کاملاً موافق)، درجه‌بندي شده است ـ ، مشخص مي‌کنند (تقي ياره، 1382 ش).
نخستين مقياس دلبستگي به خداوند، در سال 1992 م،توسّط کيرک پاتريک و شيور و با اقتباس از مقياس دلبستگي بزرگ‌سال ـ که در سال 1987م، توسّط هزن و شيور ساخته شده بود ـ ، طرح‌ريزي شد (به نقل از روات و کرکپاتريک، 2002 م). در اين مقياس، همانند مقياس‌هاي مشابهِ مورد استفاده در نظام‌هاي ديگر دلبستگي، از آزمودني خواسته مي‌شد تا از بين سه عبارت ارائه شده که هر يک، توصيفي از شيوه‌هاي سه‌گانه رايج دلبستگي، يعني: ايمن، اجتنابي و دوسوگرا ـ اضطرابي ارائه مي‌کرد، يکي را که با حالات و تجربيات وي در مورد دلبستگي به خداوند، همخواني و تطابق بيشتري داشت، گزينش نمايد. گرچه مقياس مقوله‌ايِ دلبستگي به خداوند، به برخي يافته‌هاي قابل توجّه دست يافته، امّا مانند مقياس‌هاي مشابه و مورد استفاده در پژوهش‌هاي مربوط به نظام‌هاي ديگرِ دلبستگي، با برخي محدوديت‌هاي روش‌شناختي نيز رو به‌ رو بوده است. مثلاً از آن جا که يک آزمودني مي‌تواند با برخي مضامين يک عبارت، موافق و با برخي ديگر، مخالف باشد، عبارت انتخاب شده مي‌تواند توصيف مناسب يا کاملي از روابط دلبستگي فرد نباشد.

8. پرسش‌نامه تصوّر از خدا (GII)^۱

اين پرسش‌نامه، تصوّرات و احساس‌هاي مختلفي را که افراد، ممکن است در باره خدا داشته باشند، بررسي مي‌کند. لارنس (1997 م)، با توجّه به نظريات ريزاتو و بر اساس ارتباط بين تصوّر از خود و تصوّر از خدا، مقياس‌هايي براي سنجش تصوّر از خدا ساخت. اين پرسش‌نامه، داراي شش مقياس: «تأثيرپذيري»، «مشيّت الهي»، «حضور»، «چالش»، «پذيرنگي» و «خيرخواهي» است. در اين ابزار، برخلاف