بايسته‌هاى پژوهشى در مسأله‌ى مهدويّت - صفحه 122

مانند آن، خاستگاه انديشه‌ى مهدويّت است؛ بدان معنى که قبل از چنين مواردى، اين انديشه وجود نداشته است.
دوم: آرمان و اميد به آينده‌ى انسان، آينده‌ى روشن و به سامان، در نهاد تمام آدميان هست. اساسا انسان به اميد زنده است، چه در عرصه‌ى زندگى فردى و چه در صحنه‌ى اجتماعى؛ ولى عقيده‌ى مهدويّت و اميد به آينده، مانند آتشى زير خاکستر است که در هنگام بروز نابسامانى‌ها، از ميان لايه‌هاىِ هزارتوىِ درونِ انسانى سر برمى‌آورد و به انسان، حيات مجدّد معنوى مى‌بخشد.
مشابه اين بحث در مورد توحيد به گونه‌اى ديگر مطرح است. واقعيّت اين است که در هنگام مشکلات، مانند فقر و عجز، انسان به ياد خدا مى‌افتد. حال، آيا از اين واقعيّت مى‌توان نتيجه گرفت که عقيده به توحيد، ناشى از عجز و ضعف و جهل است؟ يا اين که نتيجه بگيريم توحيد، عقيده‌اى است فطرى که در نهاد انسان موجود است؛ ولى در هنگام بروز مشکلات، انسان ناتوانى و نادارىِ خود را بهتر مى‌يابد و بيشتر به خداى بزرگ روى مى‌آورد. همين گونه است مبانى اخلاقى. در زمانى که انسان با دروغ و خُلف وعده‌ى ديگران روبه‌رو مى‌شود، ارزش راست‌گويى و وفا به وعده را به ياد مى‌آورد؛ ولى هيچ فرد عاقلى، منشأ فضيلت راست‌گويى را دروغ‌گويى ديگران نمى‌داند.
تبيين و بررسى اين مطلب، نکته‌اى را که در بسيارى از منابع به ويژه آثار خاورشناسان و برخى از معاصران اهل تسنّن ـ آمده، روشن مى‌سازد.

2. اثرپذيرى اسلام از اديان ديگر در باب مهدويّت

عقيده به مهدويّت در اسلام دست کم در کليّات آن با عقيده به منجى در اديان ديگر تشابه دارد. آيا اين شباهت را مى‌توان دليل بر آن گرفت که اين عقيده از اديان ديگر به اسلام، سرايت و نفوذ کرده است؟ جمعى از خاورشناسان ـ و به تبع آنان، گروهى از دانشمندان اهل تسنّن اين مطلب را عنوان کرده‌اند.
اين مسأله نياز به پژوهش جدّى دارد. در اين پژوهش توجّه به چند نکته ضرورى است:
2 ـ 1 آيا شباهت يک نکته در دو مکتب، الزاما به معنى اقتباس يکى از

صفحه از 141