بايسته‌هاى پژوهشى در مسأله‌ى مهدويّت - صفحه 123

ديگرى است؟ در اين صورت، تکليف ارزش‌هاى اخلاقى که کليّات آن، صرف نظر از جزئيّات و مصاديق، ميان تمام انسان‌ها مشترک است چه مى‌شود؟
2 ـ 2 برخى از دانشمندان اهل تسنن که اين نکته را در کتاب‌هاى خود، با تفضيل و تطويل آورده‌اند، آيا از خود پرسيده‌اند که اصل بحث «خداپرستى»، «اعتقاد به ضرورت پيامبر» و «عقيده به قيامت» ـ صرف نظر از جزئيّات آن‌ها در ميان يهوديان و مسيحيان هم وجود دارد. پس چگونه به اين سه اصل، ايمان مى‌آورند؟ چرا در آن‌جا احتمال نمى‌دهند که اصول يادشده، از اديان پيشين به اسلام نفوذ کرده و جزئيات آن تغيير يافته باشد؟
2 ـ 3 باز هم به همان انديشمندان اهل قبله مى‌گوييم: آيا تحريف يک دين به معناى تغيير تمام مطالب آن است؟ نظريه‌ى ديگر اين است که بخشى از مطالب آن دين، بدون تغيير، باقى مى‌ماند؛ ولى تحريف‌کنندگان، يک يا چند کلمه‌ى کليدى آن را عوض مى‌کنند و با همان تغيير، تمام محتواى الاهى دين را به سمت و سويى ديگر برمى‌گردانند.
2 ـ 4 اساسا اصالت دادن به تاريخ و بررسى همه‌ى قضايا از اين زاويه، يکى از لغزش‌گاه‌هاى پژوهش است که با آن، مى‌توان دو يا چند مطلب را از چهار گوشه‌ى جهان ـ بدون دليل منطقى به هم پيوند داد يا اقتباس يک مکتب از مکتب ديگر را به عنوان تئورى ارائه کرد. بديهى است که در دنياى اطّلاعات ـ که همه در پى سخن جديد به هر سو مى‌دوند هر سخن جديدى خريدارانى مى‌يابد. بايد دقّت شود که استقبال از يک تئورى به معناى حقانيّت آن نيست. تبيين جوانب مختلف اين بحث، و بررسى بيطرفانه‌ى شواهد مختلف، ضرورت دارد.

3. مهدويّت نوعى يا شخصى؟

در روايات مختلف، به گونه‌هاى مختلف درباره‌ى حضرت مهدى عليه السلام سخن رفته است؛ گاهى به اجمال و گاه به تفصيل، گاهى کلّى و گاه جزئى. برخى از نويسندگان، اين مطلب را، دليل بر «مهدويّت نوعى» دانسته‌اند؛ يعنى نتيجه گرفته‌اند که مراد از «مهدى» در روايات، شخصى خاصّ نيست؛ بلکه هر کسى که به احياى دين کمک کند، همان مهدى موعود است. بعضى ديگر نيز قائل شده‌اند که

صفحه از 141