13. نظرسنجى علمى در مورد آثار عقيده به مهدويّت در جامعهى ما
13 ـ 1 در نظام انديشهى اسلامى، ايمان، به معنى آرمان محض نيست؛ بلکه از يک سو با قوّت استدلال و از سوى ديگر با عمل صحيح و خالصانه درآميخته است؛ مانند تار و پود و نقش يک فرش که هيچگونه گسستگى و گسيختگى در ميان آنها نمىتوان تصوّر کرد. عقيدهى مهدويّت که در اين زمان، عمود خيمهى انديشهى اسلامى است بايد نتايج خود را در زندگى ما نشان دهد، وگرنه شايد که با گذشت زمان، امرى زائد بر زندگى تلقّى شود و برخى به عنوان نوعى تشريفات عُرفى به آن بنگرند، و به تعبير بعضى از دانشمندان، عبادت، جاى خود را به عادت بدهد، که در اين صورت، يکى از بدترين هجومها به اين عقيدهى استوار انجام شده است.
13 ـ 2 کدام عامل يا عوامل سبب مىشود که يک فردِ مهدى باور، در جامعهاى که اکثريّت آن با او توافق فکرى ندارند، نه تنها عقيدهى خود را از دست ندهد، بلکه خود، مهدى ياور نيز بشود و ديگران را به مولاى خود دلالت کند؟ اين عامل يا عوامل، همان است که فقدان آنها، آن روحِ زنده را به يک کالبد مرده يا زائد بر زندگى تبديل مىکند، چنان که در برخى از مردم جامعهى خود مىبينيم.
13 ـ 3 رسيدن به عوامل يادشده، از معبرِ برنامهريزى صحيح مىگذرد که با پاککردنِ صورت مسأله منافات دارد. لازمهى برنامهريزىِ صحيح، شناخت دقيق فرصتها، تهديدها، امکانات و چالشهاست؛ لذا در نخستين گام، بايد از خود بپرسيم: ادّعاى عقيده به مهدويّت در ميان جامعهى ما، تا چه حدّ مبتنى بر معرفت است؟ مبناى اين معرفت چيست؟ آثار علمى آن در زندگى فردى و اجتماعى ما، چگونه خود را نشان مىدهد؟ خاصيّتِ بازدارندگىِ آن از گناهان فردى و تعدّىهاى اجتماعى، در کجا نمودار مىشود؟
جاى آن دارد که کارشناسان علوم تربيتى، جامعهشناسى و روانشناسى در کنار اسلامشناسان و دينپژوهان، در پىِ پاسخ اين پرسشها باشند، تا مقدّمات برنامهريزى صحيح در جهت تربيت فرد و نسل مهدوى فراهم آيد. ۱
1.اين نکته، در برخى از شمارههاى فصلنامهى سفينه، در ضمن سخن مدير مسؤول بيان شده است؛ؤ
ولى به جهت اهمّيّت، به عبارت ديگرى و با تأکيد بر مورد مهدويّت بيان شد تا در ضمن بايستههاى پژوهشى مهدويّت، به آن بيشتر توجّه شود.