بايسته‌هاى پژوهشى در مسأله‌ى مهدويّت - صفحه 140

مى‌کنند که شيعه به دليل عقيده به غيبت، ضرورت تأسيس حکومت اسلامى را باور ندارد و نماز جمعه و عيدين را تعطيل کرده است!
14 ـ 6 نسبت‌دادن هر سخنى به اسرائيلي‌ات، بدون دليل محکم علمى. در اصل وجود اسرائيلي‌ات، بحثى نيست. امّا اگر چنين شد که هر نويسنده‌اى سخنى را که نمى‌پذيرد، به اسرائيلي‌ات نسبت دهد، در اين صورت هيچ مجالى براى بحث و گفت‌وگوى علمى باقى نمى‌ماند. مثلاً نويسنده‌اى براى نفى طول عمر حضرت مهدى عليه السلام، طول عمر حضرت خضر و الياس را از مطالب اسرائيلى مى‌داند، فقط به دليل اين که در تورات آمده است!
14 ـ 7 مستندکردن حقايق مهدوى به رؤيا و خواب يا سخنان سست يا برداشت‌هاى نادرست. اين سخن به معنى نفى رؤياهاى صادقه نيست، ولى مبتنى کردن حقايق بر رؤيا، روشى غيرعلمى و غيرقابل دفاع است.
14 ـ 8 توضيح حقايق مهدوى بر اساس ترجمه‌ها و توضيح‌هاى غلط از آيات و روايات يا کلمات کليدى آن‌ها. مثلاً کلمه‌ى «خوف» که در احاديث غيبت به عنوان يکى از علل غيبت مطرح شده، اگر به عنوان «ترس» ترجمه شود، در اين صورت، در ترجمه‌ى صفت حضرتش که در زيارت آل‌ياسين آمده: «المهذّب الخائف» به مشکل برمى‌خوريم و ناگزير به توجيهات سست روى مى‌آوريم. امّا اگر از همان اوّل، با ژرف‌نگرى در لغت، آن را «عدم امنيّت» ترجمه کنيم، در اين صورت مى‌بينيم که خوف، نقطه‌ى مقابل شجاعت نيست، بلکه متضادّ «امن» است. روشن است که صفت ضدّشجاعت، را در عربى «جُبن» مى‌نامند که صفت درونىِ نکوهيده‌اى است، به ويژه براى رهبران و مُصلحان بزرگ. ولى خوف، حالتى است (نه صفتى) ضدّ امن، که به دليل موقعيّت بيرونى براى هر فردى ممکن است پيش آيد، حتّى براى پيامبرى اولوالعزم مانند حضرت موسى کليم‌اللّه‌ عليه السلام که به تعبير قرآن: «فخرج منها خائفا يترقّب»۱ . اين آيه، نه به معناى ترسيدن آن پيامبر بزرگ الاهى است، بلکه اختناقِ پديد آمده توسّط فرعونيان را مى‌رساند که راه را بر انجام وظيفه‌ى حضرتش بسته بود. در نتيجه آن حضرت، به امر الاهى، مدّتى از شهر و

1.قصص (۲۸) / ۲۱.

صفحه از 141