خيرالدّين وائلى، محمّدابراهيم شيبانى و جمعى ديگر، از شاگردان او هستند. وى در سنّ 85 سالگى در سال 1420 (مطابق با 1999 ميلادى) درگذشت. يکى از آثار البانى، مقالهى «حول المهديّ» است که در مجلّهى «التمدن الإسلاميّة» چاپ دمشق، ج 22 ص 642 تا 646 منتشر ساخته است که ترجمهى آن را در اين گفتار مىخوانيم.
دربارهى مهدى
بعضى از خوانندگان آگاه، به اين مجلّه، نامههايى ارسال داشتهاند. يکى از آنها مىگويد: در شمارهى 8، 9، 10 بحثهاى ارزشمند استاد ناصرالدّين البانى را در مورد مهدى ـ که ضمن توضيح احاديث ضعيف و مجهول ايراد کرده بود خواندم. من قبلاً به مطالب استاد محمّد رشيد رضا در تفسير المنار ص 499، 504، و سخنان استاد محمّد عبداللّه السمان در کتابش «الإسلام المصفّى» معتقد بودم؛ امّا اکنون يقين دارم استاد ناصرالدّين آنچه را آن دو نفر نوشتهاند، مىداند. به همين خاطر، از استاد خواهش مىکنم بار ديگر مطالب آنها را بخواند و مقالهاى در مورد مهدى بنويسد؛ چون نوشتههاى آن دو تن، مخالف سخنان استاد ناصرالدّين البانى است.
در جواب مىگويم: بلى. من مطالب رشيدرضا و نيز مطالب استاد السمان را در کتابش موسوم به «الإسلام المصفّى» مىدانم و يقين دارم که آنها در اين مسأله اشتباه کردهاند؛ به خصوص استاد السمان که در اين مورد فاقد علم و دانش لازم است. به همين دليل، مسائل ديگرى را نيز انکار کرده که ثبوتشان از اين يکى هم قطعىتر است؛ مانند: خروج دجّال و نزول عيسى عليه السلام و شفاعت رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلمدر روز قيامت. دلايل ثبوت اين سه مورد، قطعى است؛ چون در تأييد آنها احاديث متواترى وجود دارد. با اين وصف مىبينيم که جناب استاد السمان از انکار آنها برکنار نيست. رشيد رضا نيز پيش از او در اين موارد مطالبى گفته و احاديث دجال و نزول عيسى عليه السلام را ضعيف دانسته است؛ در حالى که اين احاديث، صحيح و متواترند؛ چنانکه علما و متخصّصان در رشتهى حديث چون حافظابنحجر و