پاسخ به چند پرسش درباره‌ى مهدى - صفحه 113

نيست به اين‌که مسلمانان قبل از خروج مهدى هيچ‌گونه نهضت و عزّتى نداشته باشند. اگر معدودى از افراد جاهل مسلمان اين احاديث را بدين‌سان فهميده‌اند، راه چاره و معالجه‌ى چنان جهلى اين است که آن افراد، بياموزند و بفهمند که فهمشان خطاست، نه اين که ما به خاطر بدفهمى آن‌ها، احاديث صحيح را رد کنيم.
از جمله شبهات مطرح‌شده، اين است که بعضى از دروغ‌گويان و دجّال‌ها، از عقيده‌ى مهدويّت سوء استفاده کرده و خود را به عنوان مهدى ناميده و به واسطه‌ى آن، در صفوف مسلمانان تفرقه و اختلاف انداخته‌اند. اينان براى ادّعاى خود، نمونه‌هايى فراوان ذکر کرده‌اند، که آخرين تنِ آن‌ها، غلام احمد قاديانى، دجّال هند است. در جواب مى‌گوييم: اين شبهه، از ضعيف‌ترين شبهات است که به نظر من، بازگويىِ آن خود پاسخ مطلب را در بر دارد؛ چراکه مسلّم اين است که بسيارى از امور حقّ، مورد بهره‌بردارى کسانى قرار گرفته که اهليّت آن را ندارند. براى مثال، بعضى افراد، ادّعاى علم مى‌کنند، ولى در واقع جاهل‌اند، آيا رواست که انسان عاقل به خاطر اين سوء استفاده، فضيلت علم را انکار کند؟ بلکه در گذشته، کسانى ادّعاى الوهيّت کرده‌اند. آيا راه ابطال اين ادّعاى دروغ، انکار اصل الوهيّت حق است؟
مثال ديگر: بعضى از مسلمانان، امروز از عقيده‌ى قضا و قدر، مفهوم مجبوربودن انسان را مى‌فهمند؛ يعنى به عقيده‌ى آن‌ها کسى که بر او شرّ مقدّر شده، براى ارتکاب آن مجبور است و او هيچ اختيارى در آن کار ندارد. حتّى گروه فراوانى از اهل علم نيز، دچار اين نگرش خطا شده‌اند. ولى ما همراه گروه‌هايى از عالمان هستيم که نه در صحّت عقيده‌ى قضا و قدر ترديد مى‌کنند، و نه آن را مستلزم اجبار به طور مطلق مى‌دانند. ما، در صدد اصلاح اين فهم خطا برآمديم که با عقيده‌ى حق همراهى مى‌کرد. آيا راه آن، انکار مطلق قضا و قدر است، کارى که معتزله در قديم و پيروان ايشان در عصر حاضر، انجام مى‌دهند؟ يا راه درست اين است که بگوييم: چون احاديث قضا و قدر، شرعا ثابت شده است، به آن اعتراف کنيم، به گونه‌اى که فهم جبر از آن نشود؟ بدون شک، راه درست که هيچ مسلمانى به تحقيق، با آن مخالف نيست، همين است.
در مورد عقيده به مهدى نيز بدين‌گونه بايد سخن بگوييم تا مشکل يادشده

صفحه از 111