وى مىافزايد:
متوكّل، در آنجا كعبهاى ساخته و براى آن طوافى قرار داده، منى و عرفات در آنجا گذاشته كه اميران و حاكمان آن منطقه را كه همراهش بودند، فريفته است. آنان در طلب حجّ بودند و مىترسيدند كه به آن نرسند. هنگامى كه اين شهر ويرانه شد ـ به گونهاى كه بيان شدـ نام آن از «سرّ من رآى» به «ساء من رآى» تغيير يافت، كه به اختصار سامرّاء ناميده شد. ۱
سامرّا همينگونه ويرانه بود، تا زمانى كه ابنجبير (متوفى 614) از آنجا گذشت.
وى مىگويد:
سرّ من رآى، امروز، عبرتى است براى هر كسى كه آن را مىبيند. كجاست معتصم و واثق و متوكّل آن؟ شهرى بزرگ كه ويرانى بر آن مستولى شده مگر برخى از مناطق آن كه فعلاً آباد است. و مسعودى در وصف آن سخن گفته است... . ۲
خلاصهى مباحث گذشته
از مباحث گذشته نتيجه مىگيريم كه:
ياقوت حموى (متوفى 626) نخستين كسى بود كه در مورد سرداب سامراء، سخنانى بىدليل به شيعه نسبت داد. پس از او، به ترتيب: ابناثير (متوفى 630)، ابنخلّكان (متوفى 681)، زكريا قزوينى (م 682)، ابنتيميه (م 728)، ابنقيم جوزى (م 751)، ذهبى (م 748)، ابنكثير (م 774) چنين سخنانى گفتند. پس از آنان، ابنحجر مكّى (م 974) در كتاب خود (الصواعق المحرقة / 100، طبع ميمنية)، قرمانى (م 1019) در تاريخ خود / 117، سويدى (متوفى 1244 يا 1246) در سبائك الذهب / 78 طبع سنگى بغداد، همينگونه سخن گفتند.
پيشتر اشاره شد كه عالمان شيعه، اعلام داشتند كه اين نسبت، افترايى بيش نيست. به نظر مىرسد كه نخستين كسى كه به اين نسبت پاسخ داده، علىّبنعيسى
1.احسنالتقاسيم/ ۱۲۲، طبع ليدن.
2.رحلهابنجبير/ ۲۱۰، طبع اروپا.