در پاسخ مىگوييم: قبل از ياقوت و ابناثير و ابنخلّكان ـ كه همه در قرن هفتم هجرى مىزيستندـ خبر سرداب كجا بود؟ و چرا هيچ كس قبل از اينان، چنين نسبتى به شيعه نداده بود؟
پس از اينان، زكريابنمحمّدبنمحمود قزوينى (متوفّى 684) با سخن خود، شگفتى آفريده است. او مىگويد:
در مسجد سامراء، سرداب معروف قرار دارد كه شيعه مىپندارد مهدىِ آنها از آنجا خروج مىكند، زيرا به نظر آنها محمّدبنحسن وارد آن شده است. بر درِ اين سرداب، اسبى زردرنگ بود، با زين و افسار زرّين. تا اين كه سلطان سنجربنملكشاه سلجوقى در زمان سلطنت خود، روز جمعهاى به نماز آمد. پرسيد: اين اسب در اينجا چه مىكند؟ گفتند: براى اين است كه بهترين مردم در هنگام خروج سوار آن شود. گفت: كسى بهتر از من نيست كه خروج كرده باشد. آنگاه سوار آن شد. آنگاه پنداشتند كه آن اسب، بركت نداشت، چرا كه تركانِ غز بر سلاجقه غلبه كردند و سلطنت آنان از دست رفت. ۱
اين نويسنده نيز دليلى بر سخنان خود نمىآورد. از او مىپرسيم:
1ـ به چه دليل، عقيدهى خروج مهدى از سرداب را به شيعه نسبت مىدهيد؟
2ـ به چه دليل، عقيدهى ورود فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام پس از غيبت را به شيعه نسبت مىدهيد؟
3ـ ميان قزوينى (متوفى 682) و سلطان سنجر (متوفى 552) فاصلهى زمانى 130 سال وجود دارد. چه كسى اين مطلب را به قزوينى گفته است؟ منبع او در نقل اين سخن چيست؟ آيا اين اسب، خوردن و آشاميدن و دفع فضولات نداشت؟ به گفته ابناثير ۲ ، سلطان سنجر در سال 552 درگذشته است. اسب از چه زمانى در آنجا بوده است؟
4ـ خليفه ـ كه روز جمعه به نماز جمعه رفته بودـ در مقابل حرم سامرا چه مىكرد؟ مسجد جامع شهر كه نماز جمعه در آن برپا مىشد، مسجدى مشهور است كه مأذنهى آن به نام ملويه شهرت دارد و بين
1.آثارالبلاد و أخبار العباد / ۳۸۶.
2.الكامل ۱۱ / ۱۲، طبع بولاق.