به سبب تفاوت افقِ فكر، يا اوج نظرِ مردمان هر دوران، هم در آن «آياتٌ مُحكَماتٌ» نهاده، و هم «أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ» تا «الَّذينَ في قُلوبِهِم زَيغٌ»، آزموده و شناخته شوند و جويندگان تأويلِ قرآن نيز بدانند كه: «ما يَعلَمُ تَأويلَه إلّا اللّهَ و الرَّاسِخونَ فِي العِلم» ۱
به فرمان پروردگار جهانيان، «فى لَوحٍ مَحفوظٍ»۲ ثبت شده؛ «في كتابٍ مَكنونٍ»۳ ضبط گشته؛ و «في صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ * مَرفوعَةٍ مُطَهَّرةٍ»۴ قرار يافته؛ تا زيورهاى حقايق و گوهرهاى معارف آن از دسترس نااهلان به دور مانَد «وَ لا يَمَسُّهُ إلّا المُطَهَّرون»۵ ، گردد.
وجه دومـ تفسير همريشه يا خويشاوندِ با قرآن (اثرى)
بنابر همهى آن جهات و جوانب، بلكه بر اساسِ دلايلى افزونتر از آن شواهد، همگان به تفسيرى از قرآن، نيازمندند كه از منبع ربّانىِ همين كتاب آسمانى، مايه و سرچشمه گرفته باشد.
پيشتر و بيشتر از هر كس، اين شخص شخيصِ پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمبود كه به دليلِ «علَّمَ القرآَن» 6 سَرِ بندگى بر آستان خداى «رحمان» نهاد و به شاهد «ثُمَّ إنَّ عَلينا بَيانَه» 7 زانوى دريوزگى بر كرانِ آن ادبستان ساييد. معارف و معالمِ نهفته در ژرفاىاقيانوس بىكران قرآن را، چنان از دل و جان فرا گرفت كه با سه گواهىِ قرآنىِ: «لِتُبَيِّنَ
1.آلعمران/ ۷: (خدا)ست آنكه بر تو (اى پيامبر) اين كتاب را فرو فرستاد. از آن آياتى (داراى معناى) استوار و گريزناپذيرند، كه آنان پايه و ريشهى كتاب هستند و ديگر، (آياتى كه داراى معانىِ) گونهگونند؛ پس كسانى كه در دلهايشان كژى باشد از آن، پارهاى را كه گونهگون بوده، پيروى كنند؛ (اين دوگانگىِ آيات)، براى آزمودن و نيز جستنِ تأويلِ كتاب است و تأويل آن را جز خدا، و كسانى كه در اين دانش، به ژرفا رسيدهاند، نمىداند.
2.بُروج/ ۲۱ و ۲۲: بلكه آن، قرآنىست شكوهمند، كه در نوشتگاهى نگاهداشته و پايدار، قرار دارد.
3.واقعه/ ۷۸: در نوشتهاى پنهان شده مىباشد.
4.عبس/ ۱۳ و ۱۴: در برگههايىست گرامى داشته، والامرتبه و پاكيزه گشته.
5.واقعه/ ۷۹: جز پاكيزهشدگان، دست هيچكس، بدان (خزائن) نرسد.
6.رحمان/ ۲: خداى مهربانِ به همگان، قرآن راآموزش داد.
7.قيامت/ ۱۹: پس آنگاه روشنسازىِ آن بر (عهده) ما مىباشد.