در واقع، چنين اعتقادى نظر اسلام به آيندهى بشر را نشان مىدهد. انسان، همواره نسبت به آيندهى خويش نگران بوده و از اينكه به سرنوشت تلخ و ناگوارى دچار گردد، انديشناك زيسته است. مكاتب مختلف، به ناچار در اين زمينه به پاسخگويى پرداختهاند. دستهاى فرجام كار انسان را تاريك و مرگبار ديده و با بدبينى و نوميدى از آن ياد كردهاند؛ گروهى ديگر با خوشبينى به آيندهى بشر نگريسته، نويد پيروزى و نيكبختى دادهاند، كه اسلام از اين دسته است.
در حديث ديگر فرمودهاند:
«هذِهِ الْأُمَّة مرحومة فمنها نبيّها و منها مهديّها. بنا فتح هذا الْأمر و بنا يختم و لنا ملك مؤجل و ليس بعد ملك لامنا اهل العاقبة للمتّقين.» ۱
«اين امّت، امّت مرحومه است كه پيامبرش از خود او، و مهديش نيز از خود اوست، اين امر به وسيلهى ما آغاز شده و به وسيلهى ما پايان مىپذيرد. براى ما دولتى هست كه در آيندهى مقدّر است و پس از دولت ما، ديگر دولتى نخواهد بود؛ زيرا ما اهل عاقبت هستيم و عاقبت از آن پرهيزكاران خواهد بود.»
1ـ2. آيهى دوم
پروردگار عزَّوَجَلَّ در سورهى اعراف آيهى 128 مىفرمايد:
«إنَّ الْأرض لِلّهِ يُورِثُها مَن يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ العاقِبَة لِلمتَّقين»«همانا زمين از آن خداست و آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ارث مىدهد و سرانجام از آن پرهيزكاران خواهد بود.»
امام باقر عليه السلام ذيل آيه مىفرمايد:
«أنا و أهل بيتي الَّذينَ أورثنا اللّه الارض وَ نحن المتّقون، وَ الْأرض كلّها لنا... حتّى يظهر القائم من أهل بيتي بالسّيف، فيحوزها....» ۲
1.سيّدبنطاووس، الملاحم و الفتن / ۵۹، نقل از: كامل سليمان، روزگار رهايى، ترجمهى علىاكبر مهدىپور، نشر آفاق ۲ / ۵۹۳.
2.عياشى، تفسير العياشى، بيروت، مؤسّسه الاعلمى للمطبوعات ۲ / ۲۸، ح ۶۶؛ فيض كاشانى، تفسير الصافى، تهران، كتابفروشى اسلامى ۱ / ۶۰۴.