نگاهى به كتاب غررالحكم و جواهرالكلم - صفحه 84

مرتب شده است. آغاز آن جمله گوهربار «اِنَّ أَحَبَّ العبادِ اِلى اللّهِ عبدٌ اَعانَهُ اللّهُ عَلى نفسِهِ»مى باشد و پايان كتاب با جمله «يُستدل على حِلم الرجلِ بقلةِ كَلامِهِ و بمرؤته بكثرِة اِنعامه» مزيّن گشته است.
ارادت و خضوعى كه مؤلف كتاب نسبت به رسول بزرگوار اسلام و خاندان نبوى صلوات الله عليهم در مقدمه كتاب از خود نشان داده، به روشنى نشان مى دهد كه مؤلف از معتقدان به مذهب اماميه و از اعلام و بزرگان ايشان است.
وى از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام با عباراتى چون «سيد الاوصياء، اكرم الاصفياء، يعسوب الدين، امام المتقين، حبل الله المتين، نورالله المبين، عصمة المؤمنين، خلاصة المنتجبين، خيرة الصديقين و صفوة عبادالله المقربين و....» ياد كرده است.
مؤلف انگيزه خود را در گردآورى كلمات قصار حضرتش چنين بازگو مى كند : «من از ابتداى جوانى علاقمند به بهره گرفتن و خوشه چينى از مواعظ و خطب بزرگان و عالمان بودم، پندها و مواعظى كه مى توانست به تنهايى قلب هاى مستعد و مهذّب را از عالم فناپذير دنيا به عالم ملكوت و بقا پيوند دهد و يكباره ايشان را از زيب و زيورهاى دنيا و تجملات آن بِبُرد و به همنشينى و مصاحبت با ملائكه مقرّب پروردگار فراخواند. انديشه هاى نابى كه مى توانست غبار تيره و تار اين دنيا و خانه ويران را از عقل هاى ايشان بزدايد!
با چنين افكارى عمر مى گذراندم و همواره خود را ملزم به حفظ و نگاهدارى مواعظ علماء و وصاياى حكماء مى دانستم و تمام تلاش و همّ و غمّ خود را متوجه اين كار مى داشتم، تا آنكه اين سعى و تلاش بى وقفه، مرا به صراط حق رهنمون ساخت و بر كتاب نهج البلاغه علوى آگاه نمود....
من در كلام علوى به تأمل پرداختم و در عبارات گوهربار آن به انديشيدن مشغول گشتم. هرچه بيشتر مطالعه كردم، بر حيرت و سرگشتگى من افزوده شد. خود را در مقابل درياى بيكران مى ديدم كه ساحلى براى آن متصور نبود ! عقول انديشمندان در مقابل آن شيفته و حيران مى شد. گويى نورى الهى آن كلمات را لمس كرده و در آغوش خود فشرده بود و رايحه اى خوش از كلام نبوى سرتاسر آن عمارت را عطرآگين ساخته

صفحه از 88