حكمتهاى علوى در سروده‏هاى عربى - صفحه 45

راغب اصفهانى در محاضرات الادباء (ج 1، ص 46) گفته كه شاعرى اين مضمون را به نظم كشيده:



أُعلّمُه الرمايةَ كلَّ يومٍفلمّا استدّ ساعدُه رَمانى
و كمْ عَلّمْتُهُ نظمَ القوافىفلمّا قالَ قافيةً هجانى
يعنى: به او هر روز علم تير آموزم؛ چون بازويش قوّت گرفت و راست شد، مرا نشانه رفت. بدو، فراوان، سرودن شعر آموختم؛ آنگاه كه شعرى گفت مرا هجو كرد.
۶۱ ـ مَن صَبَر صَبْرَ الاَحْرارِ، و اِلاّ سَلا سُلُوَّ الاَغْمار. (حكمت 403) و فى خبر آخرانّه عليه ‏السلام قال للأشعث بن قيس معزّيا: اِنْ صبرْتَ صبرَ الاَكارِمِ، و الاّ سَلَوْتَ سُلُوَّ البَهائمِ. (حكمت 404)
ابو تمّام اين حكايت را در شعر خود آورده: [كتاب الصناعتين، ص 232؛ ديوان، ص300]:



و قال علىٌّ فى التعازى لأشْعَثٍو خافَ عليه بعضَ تلك المآثمِ
اَتَصْبِرُ لِلْبَلْوى عَزاءً و حِسْبَةًفَتَؤجَرُ اَمْ تَسْلُو سُلُوَّ البهائمِ
يعنى: على عليه ‏السلام در تعزيت به اشعث چنين گفت، در حالى كه خوف آن داشت كه اشعث در گناه افتد: آيا در اين مصيبت و سختى و عزا شكيبايى مى‏ورزى تا مأجور باشى، يا اينكه چونان ستوران، از ياد ببرى؟ (بر تو بگذرد و مأجور نباشى).
محمود ورّاق نيز سروده: [شرح برقوقى بر ديوان المتنبّى، ج 1، ص 60]:



اِذا أنت لم تَسْلُ اصطبارا و حِسْبةًسلوتَ على الأيّام مثلَ البهائمِ
يعنى: آنگاه كه تو در مصيبت و سختى شكيبا نباشى، چونان چارپايان روزگار بر تو خواهد گذشت.
۶۲ ـ اِنَّ اَهلَ الدنيا كَركْبٍ بَيْناهم حَلُّوا اِذْ صاحَ بِهم سائقُهُم فَاْرتَحَلُوا. (بخشى از حكمت 405).
ابوالعَتاهِيَه سروده: [ديوان، ج 1، ص 105 ـ 106 ]:



اَنّ دارا نحن فيها لَدارٌليس فيها لِمُقيم قَرارٌ
كم و كم قد حَلَّها مِن اُناسٍذهب الليل بهم و النهارُ
فهم الركبُ قد أصابوا مُناخافاستراحوا ساعةً ثمّ ساروا
و كذا الدنيا على ما رأينايذهبُ الناسُ و تخلو الديارُ
يعنى: در اين خانه (دنيا) كه در آنيم، هيچ كس ماندنى نخواهد بود. چه بسيار انسان‏ها كه

صفحه از 59