نقدى بر بعضى از چاپ‏هاى نهج‏ البلاغه - صفحه 88

بابِ نامه‏هاى امام اميرالمؤمنين عليه ‏السلام

22 . نامه 45 خطاب به عثمان بن حنيف والى بصره.
آغاز نامه چنين است: أما بعد، يا اين حنيف ! فقد بلغنى ...
تا آنجا كه فرمود:
فوالله ما كنزت من دنياكم تبرا، و لا ادّخرت من غنائمها وفرا، و لا أعددت لبالى ثوبى طمرا، و لا حُزت من أقطار أرضها شبرا، ولا أخذت منه إلاّ كقوت اتان دبرة، و لهى فى عينى أوهى و أهون من عفصة مقرة... بلى كانت فى أيدينا فدك ...
(نسخه‏هاى خطى، شرح قطب راوندى 3 / 143، مصادر نهج‏البلاغه 4 / 368، نهج‏البلاغه مصوّر ص 269، شرح ابن‏ابى‏الحديد 16 / 205).
امّا در شرح عبده 3 / 71 و چاپ صبحى صالح ص 417 چند جمله اخير (ولاحزت... مقرة) نيامده است. اين جملات، همچنين در شرح ابن ميثم 5 / 104 ذكر شده، در حالى كه در متن آن نقل نشده است.
23 . همان نامه ، خطاب به عثمان بن حنيف.
و أنا من رسول‏الله صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم، كالصّنو من الصنو، و الذراع من العضد...
(نسخه‏هاى خطى، شرح عبده 3 / 73، شرح قطب راوندى 3 / 145، شرح مفصل ابن ميثم 5/100، نهج‏البلاغه مصوّر ص 270، اختيار مصباح السالكين ص 530).
امّا اين جمله در شرح ابن‏ابى‏الحديد 16 / 290 و چاپ صبحى صالح ص 418 بدين‏سان آمده است:
و انا من رسول‏الله كالضوء من الضوء، و الذراع من العضد.
ابن ابى‏الحديد گويد: امام عليه ‏السلام خود را به نور (ضوء) دوم، رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم را به نور (ضوء) اول، و منبع نورها (اضواء) ـ يعنى خداى عزوجل ـ را به خورشيد تشبيه فرموده است، كه نور اوّل از آن نشأت مى‏گيرد، چنان كه نور دوم از نور اول مشتق مى‏شود.
صبحى صالح نيز در شرح خود، ص 693 به اين مطلب اشاره كرده و تأويل ابن‏ابى‏الحديد را مى‏آورد، در حالى كه هيچ دانشمند ديگرى آن مطلب را نگفته است.
امّا كلمه «صنو» واضح و روشن است كه به تأويل و تخيّل واهى نياز ندارد. ابن اثير

صفحه از 92