مىبيند؟»
26 . حكمت 252.
آغاز حكمت چنين است: فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك، و الصلاة تنزيها عن الكبر... تا آنجا كه فرمود: و ترك الكذب تشريفا للصّدق، و السلام امانا من المخاوف، والإمامة نظاما للأمّة، والطاعة تعظيما للإمامة.
(اصل، اختيار مصباح السالكين ص 636، مصادر نهجالبلاغه 4 / 193، شرح مفصل ابن ميثم 5/366).
امّا در شرح محمد عبده 4 / 55، چاپ صبحى صالح ص 512، و در شروح بعضى از دانشمندان و فضلا به زبان عربى و فارسى، كلمه «الامانة» يا «الامانات» را به جاى «الامامة» آوردهاند. اين كار، به دليل جهل يا تجاهل يا عدم توجّه آنها به جمله و معناى آن انجام مىگيرد. اگر فرض كنيم كه در اينجا كلمه «الامانة» صحيح باشد، ناگزير معناى جمله را چنين بدانيم كه: امانت، سبب انتظام امور امّت، و طاعت براى بزرگداشت امانت است. در حالى كه مراد امام اميرالمؤمنين عليه السلام در اينجا، تعظيم مقام امامت و جايگاه آن در جامعه و حيات انسانى است.
فقيه بزرگ، ابن ميثم بحرانى در شرح خود بر اين جمله گويد:
«امامت، در نهايت فرض خود، سبب نظام يافتن امر امّت مىشود، چرا كه مردم وقتى پيشوايى داشته باشند كه دست او در امور گشوده و نيروى او توانا باشد، ظالم را از ستم بازدارد و حقّ مظلوم را از ظالم بستاند، امور آنها به صلاح مىآيد و در معاش و معاد، نظام مىگيرند. در حالى كه اگر چنين رئيسى در ميان آنها نباشد، چنان صلاح و انتظامى پيش نمىآيد. طاعت امام و نهايت فريضه آن، بزرگداشت امامت امام است تا نهايت امتثال مردم نسبت به گفتار امام و اقتدا به آن پيشواى الهى پديد آيد.» (شرح ابنميثم 5 / 366)
شگفت اينجاست كه در نسخه چاپى از شرح ابن ميثم، متن نهجالبلاغه را از شرح عبده برگرفتهاند. از اين رو، شرح با متن مغايرت دارد. و گويى مصحّح كتاب، به اين نكات اساسى توجّه نكرده است.