توحيد از ديدگاه قرآن و نهج‏ البلاغه (2) - صفحه 135

گويى سعدى به اين سخن نظر دارد كه مى‏گويد:



چار طبع مخالف و سركشچند روزى شوند با هم خوش
چون يكى زين چهار، شد غالبجان شيرين برآيد از قالب
«و غريزه‏ها را به وجود آورده و هركدام را در محلّ خودش لازم و ثابت كرده است. به همه چيز قبل از آفريدنش دانا بوده و به حدّ و انتهاى هرچيز احاطه داشته و به خود آنها و جوانب آنها معرفت داشته است.»
بقيه خطبه خارج از بحث مورد نظر ما است و در آن به آفرينش جهان و خلقت فرشتگان و بشر و ديگر مسائل پرداخته است و فقط يك جمله از آن كه در آفرينش ملائكه آمده، براى بحث ما مفيد است:
9 ) به گروه‏هاى مختلف ملائكه اشاره فرموده و گروهى از ملائكه را چنين توصيف مى‏فرمايد كه گردن‏هايشان از آسمانِ برترين سربرآورده و اركان وجودشان از همه قطرهاى جهان گذشته است و... آنگاه مى‏فرمايد:
لا يتوهّمون ربّهم بالتصوير. ولا يجرون عليه صفات المصنوعين. ولا يحدّونه بالاماكن. ولا يشيرون اليه بالنظائر.
«پروردگارشان را با صورتى تصور نمى‏كنند و صفات مخلوق را در او جارى نمى‏سازند، و به مكان محدود نمى‏كنند، و به نظير و مثل براى او اشاره نمى‏كنند»
خلاصه آنكه معرفت كامل به «ليس كمثله شى‏ء» (شورى، 11) دارند.
در اينجا نكته‏اى هست و آن اين كه حضرت اميرالمؤمنين عليه الصلوة و السلام اين گونه صفات را كه از خداى تعالى سلب فرموده است ـ چه به لسان خود و چه به لسان فرشتگان ـ از ملائكه سلب نفرموده است. لذا حتى براى همان گروه عالى مقام از ملائكه، ذكر اعماق و اركان و تجاوز از اقطار فرموده است. خلاصه آنكه مسئله تنزيه از جسمانيت و صفات جسمانى را فقط درباره خداى متعال مطرح فرموده است.
از اينجا دانسته مى‏شود كه آنچه را كه حكماء به نام عقول مفارقه معرفى مى‏كنند، منطبق بر ملائكه نمى‏باشد، و اين تطبيق از متجدّدمآبان قديم ـ كه به دانش‏هاى غربى گرايش داشته‏اند ـ سرزده است، كما اينكه متجدّدمآبان جديد، جنّ و ملك را به ميكروب

صفحه از 128