علم بيان طرفى بسته و در اين زمينه ذوقى سليم و مجرب داشته باشد ـ بدون ترديد، تفاوت سخن ركيك و فصيح و نيز فصيح و افصح را مىشناسد. چنين كسى چون در مقابل سخن دو نويسنده يا خطيب قرار مىگيرد، به طور قطع اختلاف سبك و تفاوت اسلوب آنها را تشخيص مىدهد.
آيا جز اين است كه ما وقتى ديوان ابوتمام يا ابونواس را ورق مىزنيم، اگر در ميان شعر آنان قصيده و شعر فردى ديگر باشد، به مدد ذوق ادبى اختلاف آن را با اشعار آنان تمييز مىدهيم؟ و آيا جز اين است كه اهل فن با استفاده از همين اختلاف، سبك بسيارى از اشعار و قصائد ساختگى را شناسايى كرده و آن را از اشعار ابوتمام يا ابونواس حذف كردهاند؟
درخصوص نهجالبلاغه نيز اگر تأمل كنى، آن را همانند آب واحدى مىيابى كه همه اجزاى آن از سبك و اسلوبى واحد برخوردار است و پارهاى از آن مخالف پارهاى ديگر نيست. نهجالبلاغه از اين جهت همچون قرآن است كه اوّل آن با وسط و آخرش همانند است. هر سورهاى از سورههاى قرآن و هر آيهاى از آيات سورهها، از جهت روش و راه و رسم و نظم دقيق مانند باقى آيات و سور است. (آرى نهجالبلاغه نيز مانند قرآن سبك واحدى دارد) و اگر برخى از قسمتهاى نهجالبلاغه در انتساب به على عليه السلام صحيح و برخى ديگر جعلى و ساختگى بود، يقينا هماهنگى و سبك واحد در آن ظاهر نبود. با اين برهان واضح، گمراهىِ كسى كه همه يا قسمتهايى از نهجالبلاغه را ساختگى مىپندارد، ظاهر و آشكار مىشود.» (همانجا، 10 / 128 و 129 با اندكى تلخيص)
2 ـ 3 ـ دفع شبهات وارده بر اصالت نهجالبلاغه با منطق بلاغى
از جمله شبهه هايى كه ابن ابى الحديد با منطق بلاغى به ردّ آن پرداخته، مىتوان به دو مورد اشاره كرد:
2 ـ 3 ـ 1 ـ شبهه سجع و آرايههاى لفظى در نهج البلاغه
يكى از اشكالاتى كه برخى از مخالفان نسبت به اصالت نهجالبلاغه وارد كردهاند، وجود سجع و آرايههاى لفظى در سخنان امام على عليه السلام است كه برخى از قائلان شبهه،