جلوه‏ هاى بلاغت علوى در شرح نهج‏ البلاغه ابن ابى‏ الحديد - صفحه 146

موجب تكلّف در ايراد سخن پنداشته و برخى ديگر آن را در دوره على عليه ‏السلام غير مرسوم دانسته‏اند. (نقل از حسينى خطيب، 1 / 158)
با مطالعه شرح نهج‏البلاغه روشن مى‏شود كه اين شبهه از زمان‏هاى قديم بر نهج‏البلاغه وارد شده و نقض آن هم به سادگى صورت پذيرفته است. ابن ابى الحديد مى‏نويسد: «بدان كه عده‏اى از علماى بيان، سجع را عيبى براى سخنان على عليه ‏السلام دانسته و آن را در زمره كلام‏هاى معيوب برشمرده‏اند، زيرا در سخنان حضرتش عليه ‏السلام سجع فراوان به كار رفته است. آنها معتقدند كه خطبه‏هاى معمول عرب، از سجع و فواصل و قرائن خالى است و چنين خطبه‏هايى كه به دور از تكلّف بوده، خطبه‏هاى پسنديده تلقى مى‏شود، مانند خطبه پيامبر در حجة الوداع» (همانجا، 1 / 126) وى به دنبال آن خطبه پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم را نقل مى‏كند.
ابن ابى الحديد در مقام داورى مى‏نويسد: بدان كه اگر سجع، عيبى براى كلام باشد، در آن صورت كلام پروردگار (در قرآن) كلام معيوب خواهد بود، زيرا آيات قرآن، مملوّ از سجع و قرائن است و همين دليل به تنهايى در ردّ مخالفان سجع كفايت مى‏كند. خطبه پيامبر در حجّة الوداع، برخوردار از سجع نيست، لكن اكثر خطبه‏هاى آن حضرت مسجوع است، مانند اين خطبه: «انّ مع العزّ ذلا، و ان مع الحيوة موتا، و انّ مع الدنيا آخرة، و انّ لكل شى‏ء حسابا، و انّ لكل حسنة ثوابا، و انّ لكلّ سيئة عقابا، و انَّ على كل شى‏ء رقيبا...» ضمنا ابى ابى الحديد، سجعى را تكلّف‏آميز مى‏داند كه پذيرش آن براى گوش سنگين و نامأنوس باشد نه هر سجعى، چنانكه اين موضوع درباره قافيه شعر نيز صدق مى‏كند (همانجا)
استدلال ابن ابى الحديد، درخصوص جايگاه سجع در قرآن و روايات پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم و به تبع آن طبيعى بودن سجع در نهج‏البلاغه، استدلالى صحيح است. اما افزون بر آن بايد به دو نكته توجه كرد.
نخست آنكه با استناد به شواهد تاريخى، رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم در دوره‏اى از عصر نبوت به تخطئه سجع اقدام كرد، مبادا در خصوص سجع‏هاى نيكوى قرآنى امر بر مخالفان مشتبه شود، زيرا در آن دوره عده‏اى موسوم به كاهن، سخنان سجع گونه مى‏گفتند و

صفحه از 156