جلوه‏ هاى بلاغت علوى در شرح نهج‏ البلاغه ابن ابى‏ الحديد - صفحه 150

المنسك، كناية عن العوجاء، و يجوز المنسِك بفتح السين و كسرها (همو، 4 / 3).
آنگاه به تفصيل به بيان اختلاف ديدگاه‏هاى فقهاى مذاهب اسلامى از جمله ابوحنيفه، شافعى، شيخ مفيد بغدادى، احمدبن حنبل، مالك و نخعى پيرامون شرايط قربانى از جهت كمال و نقص مى‏پردازد (همانجا، 4 / 3 الى 5)
نتيجه اين قسم از تلاش‏هاى ابن ابى الحديد، اثبات فصاحت براى نهج‏البلاغه است، گرچه به ظاهر مشحون از الفاظ و تعابير سنگين براى مخاطبان ناآشنا باشد.

3 ـ 2 ـ مباحث علم بيان

علم بيان، در اصطلاح متقدمان علماى بلاغت، بر انواع سه گانه علوم بلاغت (معانى، بيان، بديع) ـ از باب تسميه كل به نام جزء ـ اطلاق مى‏شده است، اما متأخران به طور خاصّ دانش بيان را به علمى منحصر كردند كه از مجاز، استعاره، تشبيه و كنايه بحث كند (هاشمى، 4 هامش). به عبارت ديگر، در نگاه متأخران، اين علم به متكلّم امكان مى‏دهد تا با استفاده از كاربرد الفاظ در معانى مجازى، منظور خود را در ساخت‏هاى گوناگون و عبارات مختلف و متعدد ادا كند و از اين طريق، سخن خود را حيات و طراوت ويژه بخشد (نصيريان، 125 با تلخيص)
با مطالعه شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحديد، روشن مى‏شود كه اين دانشمند نيز گاه علم بيان را در معنى عامّ آن در نظر گرفته و به كليه فنون بلاغى تطبيق مى‏دهد. به عنوان مثال، در تفسير نخستين جمله خطبه شقشقيه يعنى: «اما واللّه لقد تقمّصها ابن ابى قحافه... ارى تراثى نهبا» مى‏نويسد: «و فى هذا الفصل من باب البديع فى علم البيان عشرة الفاظ» (همو، 1 / 152)، سپس به ياد كرد ده تشبيه، استعاره و كنايه در اين قطعه مى‏پردازد. (همانجا، 1 / 152 و 153) چنانكه از صنايعى، مانند موازنه و سجع (همانجا، 1/ 126، 3 / 152)، التفات (7/196 الى 200)، استطراد (7 / 241)، تقسيم (7 / 184 الى 186)، مقابله (1/103، 2 / 153)، استدراج (2 / 170)، تخلص (7 / 239) به عنوان صنايعى از علم بيان ياد مى‏كند، با اين كه موارد ياد شده از مسائل خاصّ علم بديع است (هاشمى، جواهر البلاغه ذيل همان عناوين). اما در عين حال، ابن ابى الحديد، از مسائل علم بيان به معنى خاصّ آن غافل نبوده، بلكه به

صفحه از 156