المنسك، كناية عن العوجاء، و يجوز المنسِك بفتح السين و كسرها (همو، 4 / 3).
آنگاه به تفصيل به بيان اختلاف ديدگاههاى فقهاى مذاهب اسلامى از جمله ابوحنيفه، شافعى، شيخ مفيد بغدادى، احمدبن حنبل، مالك و نخعى پيرامون شرايط قربانى از جهت كمال و نقص مىپردازد (همانجا، 4 / 3 الى 5)
نتيجه اين قسم از تلاشهاى ابن ابى الحديد، اثبات فصاحت براى نهجالبلاغه است، گرچه به ظاهر مشحون از الفاظ و تعابير سنگين براى مخاطبان ناآشنا باشد.
3 ـ 2 ـ مباحث علم بيان
علم بيان، در اصطلاح متقدمان علماى بلاغت، بر انواع سه گانه علوم بلاغت (معانى، بيان، بديع) ـ از باب تسميه كل به نام جزء ـ اطلاق مىشده است، اما متأخران به طور خاصّ دانش بيان را به علمى منحصر كردند كه از مجاز، استعاره، تشبيه و كنايه بحث كند (هاشمى، 4 هامش). به عبارت ديگر، در نگاه متأخران، اين علم به متكلّم امكان مىدهد تا با استفاده از كاربرد الفاظ در معانى مجازى، منظور خود را در ساختهاى گوناگون و عبارات مختلف و متعدد ادا كند و از اين طريق، سخن خود را حيات و طراوت ويژه بخشد (نصيريان، 125 با تلخيص)
با مطالعه شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، روشن مىشود كه اين دانشمند نيز گاه علم بيان را در معنى عامّ آن در نظر گرفته و به كليه فنون بلاغى تطبيق مىدهد. به عنوان مثال، در تفسير نخستين جمله خطبه شقشقيه يعنى: «اما واللّه لقد تقمّصها ابن ابى قحافه... ارى تراثى نهبا» مىنويسد: «و فى هذا الفصل من باب البديع فى علم البيان عشرة الفاظ» (همو، 1 / 152)، سپس به ياد كرد ده تشبيه، استعاره و كنايه در اين قطعه مىپردازد. (همانجا، 1 / 152 و 153) چنانكه از صنايعى، مانند موازنه و سجع (همانجا، 1/ 126، 3 / 152)، التفات (7/196 الى 200)، استطراد (7 / 241)، تقسيم (7 / 184 الى 186)، مقابله (1/103، 2 / 153)، استدراج (2 / 170)، تخلص (7 / 239) به عنوان صنايعى از علم بيان ياد مىكند، با اين كه موارد ياد شده از مسائل خاصّ علم بديع است (هاشمى، جواهر البلاغه ذيل همان عناوين). اما در عين حال، ابن ابى الحديد، از مسائل علم بيان به معنى خاصّ آن غافل نبوده، بلكه به