توضيح دعاى چهل و دوم صحيفه سجاديه، بانگاهى به كمال علمى قرآن - صفحه 63

بشرى درباره‏ى «علم و دانايى».
روشن است كه ارائه تعريف‏هاى ديگرِ «علم» از ديدگاه ساير نحله‏هاى فلسفى، كلامى و علمى قديم و جديد ـ اگر چه در حدّ اجمال و اشاره ـ مناسب موضوع و حجم اين نوشتار نيست و ما را از مقصد دور مى‏كند. ۱
1 ـ 2 ـ حقيقتِ نورىِ علم : علم ـ همانند عقل ـ از مقوله‏ى نور ۲ است و تعريف نور درباره‏ى آن صادق است ؛ نور را در مقام تعريف گفته‏اند: «هو الظاهر بذاته المظهر لغيره» (الطباطبايى 1364، بدايه الحكمه: 14) يعنى: نور چيزى است كه خود ذاتا روشن باشد و غير خود را هم روشن نمايد ؛ همه چيز به نور روشن مى‏شود، اما روشنى نور از چيزى غير خودش نيست. ۳
به واسطه همين حقيقت نورانى علم است كه: ما انسانها حقيقت علم و دانايى را مى‏شناسيم و به ارزش و جايگاه آن نيز واقف هستيـم. بنگريد كه قرآن چگونه با يك پرسش ساده، وجدان و انديشه‏هاى ما را ـ درباره دانش و ارزش آن ـ تنبّه مى‏دهد و بيدار مى‏كند: «قل هل يستوى الذين يعلمون والذين لا يعلمون انما يتذكّر اولوالالباب» (الزمر/9)«بگو: آيا آنان كه مى‏دانند با آنها كه نمى‏دانند، برابرند ؟ تنها خردمندان متذكّر (و بيدار) مى‏شوند.» آيا اين پرسش، جز بر اين پايه استوار است كه حتى معمولى‏ترين انسان‏ها هم علم و دانايى و ارزش آن را به خوبى مى‏شناسند، به گونه‏اى كه «دانا» را همطراز «نادان» نمى‏شمارند ؟! تنها كافى است كه عقل و خرد انسانى و فطرى خود را نپوشانند و به اصطلاح عقل را تعطيل نكنند و به كار بندند. قضاوت صريح عقل و خرد اين است كه : «دانا برتر از نادان» و «دانايى بالاتر از نادانى» است، لذا در پايان آيه آمده

1.ـ ر. ك. الجرجانى ۱۳۶۸ : ۶۷ و نيز : سجادى ۱۳۶۱ : ۴۰۷.

2.ـ تعبير نور در لسان آيات و روايات ـ و در اصطلاح ـ غالبا به حقايق بديهى، وجدانى و فطرى اطلاق شده است ؛ مانند نور وجود، نور عقل، نور علم...

3.ـ به زبان اصطلاح گفته مى‏شود: روشنى، ذاتى نور است و امر ذاتى، علت و سبب جداگانه‏اى از ذات اشياء ندارد؛ الذاتى لا يعلّل. (ر. ك : سجادى ۱۳۶۸ : ۲۶۸).

صفحه از 84