علامه طباطبايى در تفسير الميزان، جمع بين هر دو قول فرموده و هر دو را مصداق «الحاد در اسماء الله» دانسته است. ولى ظاهر اين است كه بين اين دو قول، جامعى متصوّر نيست و بناچار يكى را بايد انتخاب كرد. و ظاهرا قول اول صحيح است و قول دوم الحاد در ذات خداست، نه در اسم او.
تشخيص اسماء حسنى
در اينجا بحثى است كه آيا تشخيص اسماء حسنى با كيست؟ آيا امكان دارد كه ما با عقول خودمان تشخيص دهيم و آنچه را كمال بىنقص مىدانيم، بر خدا اطلاق كنيم يا بايد در اين تشخيص، خود را تابع وحى قرار دهيم و اسمايى را كه لايق حق تعالى است، از حجتهاى الهى فراگيريم؟
به نظر مىرسد كلام دوم صحيح است و آيه كريمه مورد بحث بر اين معنى اشارت دارد، زيرا الحاد ورزندگان را تهديد به كيفر نموده است. واضح است كه اين ملحدان درصدد دشمنى با خدا نبودهاند. بلكه به انديشه خود، براى خدا وصفى ذكر كردهاند كه بر آن دليلى نبوده است، گرچه به زعم خود، آن را نقص نمىدانستهاند. گويا آيه مىفرمايد كه نامهاى خدا نامهاى نيكو است و اين وصفهاى غيرنيكو، الحادى است و شما حق نداريد جز اَسماء حسنى را به خدا اطلاق كنيد. نتيجه آن است كه بايد اَسماء حسنى را از طريق وحى فراگيريد.
به آيات سوره والصافات بنگريد كه اين معنى را روشنتر بيان فرموده است:
«و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبا و لقد علمت الجنّة انّهم لمحضرون. سبحان الله عمّا يصفون الاّ عبادالله المخلصين» (صافات، 158 ـ 160)
همانا بين او و جنّيان نسب قائل شدهاند، در حالى كه جنّيان خود مىدانند كه در موقف حساب و جزاء احضار مىگردند. خداى تعالى، از آنچه (مشركان) توصيف مىكنند (و بدون دليل مىگويند) منزه است.
علماء شيعه ـ رضوان الله تعالى عليهم ـ از قدم الايّام تصريح به توقيفيت اسماء الله تعالى كردهاند و نزاع آنها، نه در الفاظ، بلكه در معانى است. شك نيست كه لفظ عالِم با