صفات خدا در قرآن و نهج‏ البلاغه - صفحه 11

علامه طباطبايى در تفسير الميزان، جمع بين هر دو قول فرموده و هر دو را مصداق «الحاد در اسماء الله» دانسته است. ولى ظاهر اين است كه بين اين دو قول، جامعى متصوّر نيست و بناچار يكى را بايد انتخاب كرد. و ظاهرا قول اول صحيح است و قول دوم الحاد در ذات خداست، نه در اسم او.

تشخيص اسماء حسنى

در اينجا بحثى است كه آيا تشخيص اسماء حسنى با كيست؟ آيا امكان دارد كه ما با عقول خودمان تشخيص دهيم و آنچه را كمال بى‏نقص مى‏دانيم، بر خدا اطلاق كنيم يا بايد در اين تشخيص، خود را تابع وحى قرار دهيم و اسمايى را كه لايق حق تعالى است، از حجت‏هاى الهى فراگيريم؟
به نظر مى‏رسد كلام دوم صحيح است و آيه كريمه مورد بحث بر اين معنى اشارت دارد، زيرا الحاد ورزندگان را تهديد به كيفر نموده است. واضح است كه اين ملحدان درصدد دشمنى با خدا نبوده‏اند. بلكه به انديشه خود، براى خدا وصفى ذكر كرده‏اند كه بر آن دليلى نبوده است، گرچه به زعم خود، آن را نقص نمى‏دانسته‏اند. گويا آيه مى‏فرمايد كه نام‏هاى خدا نام‏هاى نيكو است و اين وصف‏هاى غيرنيكو، الحادى است و شما حق نداريد جز اَسماء حسنى را به خدا اطلاق كنيد. نتيجه آن است كه بايد اَسماء حسنى را از طريق وحى فراگيريد.
به آيات سوره والصافات بنگريد كه اين معنى را روشن‏تر بيان فرموده است:
«و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبا و لقد علمت الجنّة انّهم لمحضرون. سبحان الله عمّا يصفون الاّ عبادالله المخلصين» (صافات، 158 ـ 160)
همانا بين او و جنّيان نسب قائل شده‏اند، در حالى كه جنّيان خود مى‏دانند كه در موقف حساب و جزاء احضار مى‏گردند. خداى تعالى، از آنچه (مشركان) توصيف مى‏كنند (و بدون دليل مى‏گويند) منزه است.
علماء شيعه ـ رضوان الله تعالى عليهم ـ از قدم الايّام تصريح به توقيفيت اسماء الله تعالى كرده‏اند و نزاع آنها، نه در الفاظ، بلكه در معانى است. شك نيست كه لفظ عالِم با

صفحه از 17