در اين بيان، دلالت مىفرمايد كه ما بايد وجود فرشتگان را تصديق كنيم، بىآنكه حقيقت آنها و طرز كارشان را بتوانيم درك كنيم، تا چه رسد به خداى عزّو جلّ.
پس تلاش فلاسفه و متكلّمان و مخالفان ايشان در شناخت موجودات غيب، بىثمر است و چه بهتر كه به آنچه امناء وحى الهى فرمودهاند، سربسته ايمان آوريم.
4 ـ در خطبه 180 مىفرمايد:
«... لا يُدرك بالحواسّ ولا يقاس بالنّاس، الذى كلّم موسى تكليما و أراه من آياته عظيما، بلا جوارحَ ولا ادواتٍ ولا نطق ولا لهواتٍ. بل ان كنت صادقا ـ ايّها المتكلّف ـ لوصف ربّك، فصف جبرئيل و ميكائيل و جنود الملائكة المقرّبين فى حجرات القدس مرجحنّين۱متولهةً عقولهم اَن يحدّوا أحسن الخالقين. فانّما يدرك بالصّفات ذووا الهيئات والادوات و من ينقضى اذا بلغ أمد حدّه بالفناء. فلا اله الاّ هو. اَضاء بنوره كلَّ ظلامٍ و أظلَم بظلمته كل نور»... با حسّها ادراك نمىگردد و به مردم تشبيه و مقايسه نمىشود. آن كس كه با حضرت موسى سخن گفت و آيات بزرگ خود را به وى نمود، بىآنكه اعضاء و جوارحى و زبان و كامى داشته باشد. پس تو ـ اى كسى كه براى توصيف پروردگارت، خود را به رنج مىافكنى ـ اگر راست مىگويى جبرئيل و ميكائيل و ملائكه مقرّب را توصيف كن كه در جايگاههاى قداست و پاكى در برابر عظمت وى لرزانند و دلهايشان متحيّر است و نتوانند كه بهترين آفرينندگان را حدّى قائل شوند. زيرا كه تنها اشيائى وصف مىشوند كه شكل و اندام و اعضاء دارند و چون عمرشان پايان مىيابد، فانى مىگردند. پس جز ذات اقدسش معبودى نيست، او كه هر تاريكى را به نور، روشن و هر روشنى را به ظلمت، تاريك مىگرداند.
در اينجا سخن را به پايان مىبريم. و در شماره بعد ـ به خواست خدا ـ در باب معانى اسماء و اقسام آن بحث مىكنيم.
1.ـ ارجحنّ: اهتزّ (تاج العروس).