در اين سلسله مقالات، سعى مىشود دو بحث مهم از مباحث قرآنى ۱ يعنى معرفت خداوند سبحان و اسماء و صفات الهى مورد بحث و بررسى دقيق قرار گيرد، به برخى از آراء و انظار اشاره شود، نظر نويسنده مقالات روشن شود و موارد ابهام و اشكال آنها بيان گردد.
روشن است كه نويسنده محترم، از طرفى با آراء و افكار فلاسفه و عرفا در اين دو زمينه اختلاف نظر دارد و به هيچ وجه مطالب آنها را در باب معرفت خدا و اسما و صفات، مطابق با معارف قرآنى نمىداند. از اين رو، با روش علمى خودِ آنان، به نقد مطالب آنان پرداخته است. به يقين مىتوان گفت كه جناب ايشان در اين خصوص، سخنان قوى و محكمى دارد و اشكالات قوى بر مطالب آنان وارد ساخته است. ولى افسوس كه در مطالب ايشان نظريه دقيق و محكمى در باب معارف قرآنى ـ دست كم در اين دو بحث مهم و اساسى ـ ديده نمىشود.
ما، در اين دو موضوع، ابتدا برخى از كلمات ايشان را ذكر مىكنيم، آنگاه به توضيح و تبيين مشكلات آنها مىپردازيم.
1 ـ 2 ـ معرفت خدا در نگاه نويسنده مقالات
براى آغاز بحث، برخى از جملات ايشان، از شمارههاى 4 تا 6 سفينه نقل مىشود:
* هيچگونه تشابه و تناسخى بين خدا و خلق نمىباشد. و اساساً شناخت او بر مبناى مغايرت با مخلوقات است. (سفينه، شماره 4، ص 47)
* سنخ ذات او با همه ذاتها مغاير است و در همه شؤونش منحصر به فرد است.(همان، ص 48) بارى، ذات حق تعالى ناشناخته است و به همين دليل از بحث در ذات او نهى اكيد شده است ۲ . و أنّ إلى ربّك المنتهى... ادراك ما در مورد
1.ـ منظور قرآن بما هو قرآن نيست، بلكه مقصود قرآن با تبيين اهل بيت عليهم السلام است. پس وقتى مىگوييم معارف قرآنى، به هيچ وجه كنار گذاشتن عترت از قرآن نبايد تصوّر شود.
2.ـ توجه شود كه معرفت خدا با بحث از خدا و تفكّر در خدا يكى دانسته شده است و گمان شده كه منظور از نهى از تفكّر در ذات خدا، آن است كه ذات خدا قابل شناخت نيست؛ در حالى كه اين استفاده از آيه شريفه و روايات مباركه صحيح نيست. در ادامه در اين باره به تفصيل سخن خواهيم گفت.