خداى متعال، اين است كه او موجودى است مغاير همه اين اشيائى كه ما مىتوانيم بشناسيم و احكام اين اشيا...بر او جارى نمىباشد. (همان، ص 49)
* ايشان اين كلام اميرالمؤمنين عليه السلام را نقل مىكند كه:
كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوع۱هر چيزى كه خودش و ذاتش شناسايى شود مخلوق و آفريده است.
بعد مىنويسد:
از اين جمله فهميده مىشود كه معرفت خدا تنها از راه آيات و نشانهها ممكن است. (همان، ص 54)
سپس ايشان اين كلام ديگر از اميرالمؤمنين عليه السلام را نقل مىكند كه:
لا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعَيانِ وَ لكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الإِيمَان۲چشمها با نگريستن او را درك نمىكنند، ولى دلها به حقيقت ايمان او را درك مىكنند.
آنگاه مىنويسد:
اين كلام اشاره به راه ديگرى براى معرفت خدا ندارد، بلكه نتيجه همان دقت در آيات را ـ كه حقيقت ايمان را در دل استوار مىكند ـ بيان مىفرمايد.(همان، ص 54)
* شيوه قرآن كريم در معرفى خداى تعالى، توجه دادن به نشانههاى او در آفرينش است. (همان، ص 55)
* اگر بنا است خالقى در كار باشد (كه البته هست) بايد حكم او غير حكم مخلوقات و سنخ او غير سنخ ممكنات باشد. (همان، ص 56)
* از سخنان اميرالمؤمنين و ديگر امامان از فرزندانش صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين چنين استفاده مىشود كه هيچگونه مشابهت و مسانختى بين خدا و خلق وجود ندارد.
1.ـ توحيد صدوق / ۳۴؛ نهج البلاغه / ۲۷۲ خطبه ۱۸۶
2.ـ نهج البلاغه / ۲۵۸.