الإِحْسَانِ 1 خدا را به خود او، رسولش را به رسالتش و صاحبان امر را به نيكى و عدل و احسان بشناسيد.
براساس اين روايت، اگر بخواهيم خدا را بشناسيم، بايد از طريق خود او، او را بشناسيم. همچنين براى شناخت رسول، بايد او را از طريق رسالتش بشناسيم، كه بدون آن، هرگز رسولشناس نخواهيم شد. همين سان، تا زمانى كه معروف و احسان و عدل را نشناسيم، از اولى الامر شناختى نخواهيم داشت.
2 ـ 2 ـ حديث دوم
از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيدند: خدا را به چه شناختى؟ حضرتش پاسخ داد:
بِمَا عَرَّفَني نَفْسَه.به آنچه او خودش را با آن براى من معرفى كرد.
سؤال شد: او خود را چگونه معرفى كرد؟
امام عليه السلام فرمود: هيچ صورتى شبيه او نيست، به حواسّ درك نمىشود و به مردمان قياس نمىشود. نزديك است در عين آنكه دور است و دور است در عين اينكه نزديك است....۲
اميرالمؤمنين عليه السلام در اين حديث، معرفت خداوند سبحان را به اوصاف تنزيهى بيان كرده است. اين بدان معنا نيست كه معرفت خدا به خدا، منحصر به معانى تنزيهى باشد. بلكه اين نكته در ميان است كه ذهنها عموما با معانى متعارف ميان خودشان آشنايى دارند و استعمال الفاظ با معانى اثباتى در مقام بيان معرفت خداى تعالى، توهّم قياس و تشبيه را در نزد مخاطبان پديد مىآورد. از اين رو حضرتش، معرفت را به تعبير تنزيهى بيان مىدارد. معلوم است كه تنزيه اين امور، در ارتباط خداى واقعى و حقيقى صورت مىگيرد نه خداى مفهومى و عنوانى. يعنى خدايى را كه انسان به تعريف خود او شناخته