مرورى بر احاديث معرفت خدا (1) - صفحه 37

الهى باشد. پس خاصيت اسم بودن و آيه بودنِ اسم و آيه هم به خداست. يعنى خدا به خواست و مشيت خودش، امرى را اسم و آيه خودش قرار مى‏دهد؛ انسان را با آن اسامى و آيات، به خود توجّه مى‏دهد و خود را به آنها ظاهر مى‏سازد. در اين صورت است كه انسان از اسم و آيه مى‏گذرد، به خود خدا متوجه مى‏شود و او را عبادت مى‏كند. امّا اگر اين تجلّى الهى به واسطه اسم و آيه صورت نگيرد، انسان گرفتار اسم مى‏شود و به عبادت خداى تعالى نمى‏رسد. البته بر خدا لازم نيست كه خود را حتما از طريق اسم‏ها و آيات معرفى كند، بلكه خواست خدا اين است كه از اين طريق، خود را بر بندگانش معرفى كند و ظاهر سازد.

2 ـ 10 ـ حديث دهم

در حديثى ديگر، جاثليق از امير المؤمنين عليه ‏السلام مى‏پرسد:
أَخْبِرْنِي عَرَفْتَ اللَّهَ بِمُحَمَّدٍ أَمْ عَرَفْتَ مُحَمَّداً بِاللَّهِ؟ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه ‏السلام : مَا عَرَفْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِمُحَمَّدٍ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم، وَ لَكِنْ عَرَفْتُ مُحَمَّداً بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حِينَ خَلَقَهُ وَ أَحْدَثَ فِيهِ الْحُدُودَ مِنْ طُولٍ وَ عَرْضٍ، فَعَرَفْتُ أَنَّهُ مُدَبَّرٌ مَصْنُوعٌ بِاسْتِدلالٍ وَ إِلْهَامٍ مِنْهُ وَ إِرَادَةٍ، كَمَا أَلْهَمَ الْمَلائِكَةَ طَاعَتَهُ وَ عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ بِلا شِبْهٍ وَ لا كَيْفٍ.۱جاثليق (دانشمند بزرگ مسيحيان) پرسيد: به من خبر ده كه خدا را به محمد شناختى يا محمد را به خدا؟
اميرالمؤمنين عليه ‏السلام پاسخ داد: خدا را به محمد صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم نشناختم، بلكه محمد را به خدا شناختم، زيرا ديدم او را آفريده و در او حدودى طولى و عرضى پديد آورده است. پس شناختم كه او مصنوع و تحت تدبير است. و اين شناخت به استدلال و الهام و اراده الهى صورت گرفت، چنان كه خداوند، طاعت خويش را بر فرشتگانش الهام كرد و خود را ـ بدون هيچ شباهتى و كيفيتى ـ به آنها شناساند.

دراين حديث، معرفت خدا به معرفت پيامبر متوقف نشده است. پيامبر ـ كه آيه

1.ـ توحيد صدوق / ۲۸۷.

صفحه از 61