الهى باشد. پس خاصيت اسم بودن و آيه بودنِ اسم و آيه هم به خداست. يعنى خدا به خواست و مشيت خودش، امرى را اسم و آيه خودش قرار مىدهد؛ انسان را با آن اسامى و آيات، به خود توجّه مىدهد و خود را به آنها ظاهر مىسازد. در اين صورت است كه انسان از اسم و آيه مىگذرد، به خود خدا متوجه مىشود و او را عبادت مىكند. امّا اگر اين تجلّى الهى به واسطه اسم و آيه صورت نگيرد، انسان گرفتار اسم مىشود و به عبادت خداى تعالى نمىرسد. البته بر خدا لازم نيست كه خود را حتما از طريق اسمها و آيات معرفى كند، بلكه خواست خدا اين است كه از اين طريق، خود را بر بندگانش معرفى كند و ظاهر سازد.
2 ـ 10 ـ حديث دهم
در حديثى ديگر، جاثليق از امير المؤمنين عليه السلام مىپرسد:
أَخْبِرْنِي عَرَفْتَ اللَّهَ بِمُحَمَّدٍ أَمْ عَرَفْتَ مُحَمَّداً بِاللَّهِ؟ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام : مَا عَرَفْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله وسلم، وَ لَكِنْ عَرَفْتُ مُحَمَّداً بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حِينَ خَلَقَهُ وَ أَحْدَثَ فِيهِ الْحُدُودَ مِنْ طُولٍ وَ عَرْضٍ، فَعَرَفْتُ أَنَّهُ مُدَبَّرٌ مَصْنُوعٌ بِاسْتِدلالٍ وَ إِلْهَامٍ مِنْهُ وَ إِرَادَةٍ، كَمَا أَلْهَمَ الْمَلائِكَةَ طَاعَتَهُ وَ عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ بِلا شِبْهٍ وَ لا كَيْفٍ.۱جاثليق (دانشمند بزرگ مسيحيان) پرسيد: به من خبر ده كه خدا را به محمد شناختى يا محمد را به خدا؟
اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخ داد: خدا را به محمد صلى الله عليه و آله وسلم نشناختم، بلكه محمد را به خدا شناختم، زيرا ديدم او را آفريده و در او حدودى طولى و عرضى پديد آورده است. پس شناختم كه او مصنوع و تحت تدبير است. و اين شناخت به استدلال و الهام و اراده الهى صورت گرفت، چنان كه خداوند، طاعت خويش را بر فرشتگانش الهام كرد و خود را ـ بدون هيچ شباهتى و كيفيتى ـ به آنها شناساند.
دراين حديث، معرفت خدا به معرفت پيامبر متوقف نشده است. پيامبر ـ كه آيه