مرورى بر احاديث معرفت خدا (1) - صفحه 39

نخواهم شناخت. خداوندا! پيامبرت را به من بشناسان، كه اگر او را به من معرفى نكنى، هرگز او را نخواهم شناخت. خدايا! حجّت خود را به من بشناسان، كه اگر او را به من نشناسانى، در مورد دينم منحرف خواهم شد.
در اين حديث شريف، از خدا خواسته مى‏شود نفس خويش را به انسان بشناساند، كه اگر چنين تعريفى از ناحيه خداى سبحان صورت نگيرد، معرفت به او تحقّق نخواهد يافت. روشن است كه مقصود از معرفت خداوند در اين حديث شريف، معرفت به خلق نيست، بلكه معرفتى است كه معرفت خلق به او موقوف شده است، همان گونه كه در حديث دهم، آثار خلق الهى در آفريدگان و مخلوق بودن آنها، به شناخت خدا و الهام او موقوف گرديده بود. اين روايت مانند روايات پيشين مى‏رساند كه اگر خدا نفس خويش را معرفى نكند، شناخته نمى‏شود. مضمون همه روايات بر اين امر تأكيد مى‏كند كه تعريف (شناساندن)، فعل خداست. درنتيجه، اگر تعريف از ناحيه خدا صورت نگيرد، احدى نمى‏تواند نسبت به خداى واقعى معرفت پيدا كند، حتى پيامبران و اوصياى او هم نمى‏توانند انسان را به معرفت او برسانند.
روايت سيزدهم معناى اين روايات را واضح‏تر خواهد ساخت.

2 ـ 13 ـ حديث سيزدهم

امام صادق عليه ‏السلام مى‏فرمايد:
مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْرِفُ اللَّهَ بِحِجَابٍ أَوْ بِصُورَةٍ أَوْ بِمِثَالٍ فَهُوَ مُشْرِكٌ، لأَنَّ الْحِجَابَ وَ الْمِثَالَ وَ الصُّورَةَ غَيْرُهُ، وَ إِنَّمَا هُوَ وَاحِدٌ مُوَحَّدٌ. فَكَيْفَ يُوَحِّدُ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ عَرَفَهُ بِغَيْرِهِ؟ إِنَّمَا عَرَفَ اللَّهَ مَنْ عَرَفَهُ بِاللَّهِ. فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ بِهِ فَلَيْسَ يَعْرِفُهُ، إِنَّمَا يَعْرِفُ غَيْرَه... فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُؤْمِنُ بِمَا لا يَعْرِفُ، فَهُوَ ضَالٌّ عَنِ الْمَعْرِفَةِ. لا يُدْرِكُ مَخْلُوقٌ شَيْئاً إِلاّ بِاللَّهِ. وَ لا تُدْرَكُ مَعْرِفَةُ اللَّهِ إِلاّ بِاللَّه. 1 كسى كه پندارد خدا را به حجاب يا صورت يا مثال مى‏شناسد، مشرك است، زيرا

1.ـ توحيد صدوق / ۱۴۲.

صفحه از 61