مرورى بر احاديث معرفت خدا (1) - صفحه 42

خود را با تكاليف الهى و وظايف بندگى خويش تطبيق نكند و در نتيجه، كسى را بخواند كه وظيفه معرفتى خويش را در قبال او انجام نمى‏دهد. زيرا اگر به او ايمان داشته و معرفت او را پذيرفته باشد، ديگر نبايد از پيش خود براى خويش امورى مقرّر كند، بلكه بايد گوش به فرمان و مطيع او باشد.

3 ـ نتيجه روايات معرفة الله بالله

از رواياتى كه در اين باب ذكر شد، نكاتى مى‏توان استفاده كرد كه به صورت فشرده بدان اشاره قرار مى‏شود:
3 ـ 1 . معرفت خدا يعنى معرفت مسمّاى واژه خدا، نه امر ديگر. و معلوم است كه مراد از مسماى لفظ «خدا»، همان خداى واقعى و حقيقى است كه عقول از درك آن عاجز و افكار از رسيدن به او در حيرت اند.
3 ـ 2 . معرفت خداى واقعى فقط به خود او تحقق پيدا مى‏كند، يعنى اين كه خداى سبحان، خود، انسان‏ها را به نفس خويش راهنمايى و دلالت مى‏كند و اوست كه خود را به آنان مى‏شناسد. اين معرفى به صورتهاى مختلفى است، از جمله: 1 ـ به واسطه اسماء و اوصافى كه خود او توسط پيامبرانش به انسان‏ها بيان كرده است؛ 2 ـ به واسطه آيات و نشانه‏هاى موجود در خلق؛ 3 ـ به هنگام گرفتارى‏ها و بلاها و به تعبير قرآن «بأساء و ضرّاء» كه موجب انقطاع تامّ به سوى خداى سبحان مى‏شود.
3 ـ 3 . اين معرفت، حجاب بردار نيست و كسى كه شناخت خدا را به حجاب و مثال و صورت مى‏پندارد، در حقيقت او را نشناخته است. اين معرفت، چيزى نيست كه بتوان براى غير خدا در آن، نقشى قائل شد. معرفت خدا به خدا، آنجاست كه غير، كنار گذاشته مى‏شود. اگر چه با اسم و صفت و آيه و نشانه و در حالت گرفتارى و نااميدى به او متوجه مى‏شود، ولى توجّه در حقيقت به خود او با خواست اوست. پس با مطالعه در آيات خلقت ـ اعم از آيات انفسى و آفاقى ـ به خدا مى‏رسد؛ واقعاً به خود خدا متوجه مى‏شود، او را به خود او مى‏شناسد و معرفى در همه اين موارد، به واسطه خود او صورت مى‏گيرد.

صفحه از 61