مرورى بر احاديث معرفت خدا (1) - صفحه 43

3 ـ 4 . در جايى كه معرفت خدا به خود خدا تحقق يابد، گاهى انسان از طرقى سير مى‏كند كه خداى سبحان براى تعريف نفس خويش به بندگانش قرار داده است. در اين حال، به معرفت نايل مى‏آيد و در چنين مرتبه‏اى و با اين خصوصيت با او سخن مى‏گويد و از او چيزى مى‏خواهد. آنگاه يكى از موانع اجابت دعا، برداشته خواهد شد.
3 ـ 5 . دعاها، عبادت‏ها، توحيد، ايمان، اقرار و تسليم، تنها با وجود چنين معرفتى معنا مى‏يابد. تنها با وجود اين معرفت است كه اسما و صفات ـ يعنى الفاظ و واژه‏هاى خلق، صنع، آيه و نشانه ـ معنا پيدا مى‏كند و به واسطه آنها انتقال به خداى واقعى و حقيقى صورت مى‏گيرد.
3 ـ 6 . در روايات ديگر خواهيم ديد كه اين تعريف، فعل مستقيم خداست و هيچ انسانى ـ بلكه هيچ موجودى ـ تكليفى نسبت به آن ندارد. پس كلام اميرالمؤمنين عليه ‏السلام كه «اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ»، بدين معناست كه از فكرِ رسيدن به معرفت خدا به طرق ديگر، بيرون آييد و خود را در طرق تعريف الهى ـ كه از ناحيه خود او براى شما معين شده است ـ قرار دهيد. اين سخن مانند آن است كه شفا دادن مريض، فعل خداست، ولى با وجود اين در روايات، امر به بهره‏گيرى از داروهاى مختلف شده است. يعنى خداى تعالى، طبق سنّت خويش، در اين موارد، فعل خود را ايجاد مى‏كند، نه اينكه شفا در ذات اين داروها موجود باشد.
3 ـ 7 . تنزيهات و تقديسات، تنها با وجود چنين معرفتى معنا دار مى‏شود. زيرا اگر انسان به خود خدا معرفتى نداشته باشد، موضوعى براى تنزيه و تقديس نخواهد بود.و معقول نيست كه امر مجهول، مورد تنزيه و تقديس قرار گيرد.
پس بدون وجود آن معرفت، تنزيه و تقديس بى معنا و بى فايده خواهد بود و جز لقلقه زبان حاصلى نخواهد داشت.
3 ـ 8 . تعابير وارد شده در قرآن و روايات و دعاها و مناجات ائمه معصومين عليهم ‏السلام تنها با چنين معرفتى، معنى مى‏يابند: تعابيرى همچون زيارت خدا، لقاى خدا، رؤيت خدا، وجدان خدا، وصال خدا، حضور خدا، خطاب به خدا، تكلم با خدا و قرب به خدا و... كه در روايات به وفور ديده مى‏شود. روشن است كه تنها در اين معرفت، انسان با خداى

صفحه از 61