مرورى بر احاديث معرفت خدا (1) - صفحه 47

را در آنها مشاهده كنند. يعنى از ناحيه معرفت خدا به سوى خلق توجّه كنند، نه اينكه از ناحيه خلق به سوى خدا راه يابند، چون تمام خلق به او استوار شده است. اگر او را بيابند و به او متوجه شوند، اين امر را در خلق به صورت روشن‏تر مى‏بينند. هرچه مردم در خلق بيشتر توجه كنند، آثار خداى خويش را كه مى‏شناسند، در آنها زيادتر مى‏يابند و خداى سبحان تجلّى خويش را در اين جهت به آنها مى‏افزايد، و آيات و علامات خويش را براى آنان زيادتر ظاهر مى‏سازد، چون راهى است كه خود براى آنها قرار داده است.
وقتى يوسف خود را به برادران خويش شناساند، آنها يوسف را به خود او شناختند و برادرش را نيز به واسطه او شناختند. در اينجا، شناخت برادر آيه‏اى ديگر براى تنبّه و توجه آنان به يوسف گرديد، معرفت يوسف براى آنها روشن‏تر و آشكارتر شد و غفلت و نسيان به طور كلى از ميان رفت. به نظر مى‏رسد كه اگر حضرت يوسف نشانه‏هاى بيشترى از آثار برادرى را ظاهر مى‏ساخت، شناخت و معرفت نسبت به او كامل‏تر مى‏گرديد.
امام صادق عليه ‏السلام به صراحت بيان مى‏دارد كه اسم ـ اعمّ از لفظى و غير لفظى ـ هيچ گاه معرف مسمّا نيست، بلكه معرفت مسمّا بايد پيش از معرفت اسم بوده باشد. اسم غير مسمّا است و از مسمّا هيچ اثرى به همراه خود ندارد تا از او حكايت كند، زيرا اسم با مسمّا مغايرت و بينونت تامّ دارد. هيچ وجه اشتراكى ميان اسم و مسمّا وجود ندارد. اسم، فقط آيه و علامتى است كه خداوند متعال براى توجّه دادن و متنبّه كردن انسان‏ها به معرفت خويش قرار داده است.
نكته جالب در اين روايت، اين تعبير حضرت صادق عليه ‏السلام است كه مى‏فرمايد: «مَن زَعَمَ أَنَّهُ يَعْبُدُ الْمَعْنَى بِالصِّفَةِ لا بِالإِدْرَاكِ فَقَدْ أَحَالَ عَلَى غَائِب»۱ يعنـى كسـى كه پنـدارد معنا را ـ يعنى خود خدا را ـ به توصيف مى‏پرستد، نه به ادراك، حواله به غايب كرده است. چنين كسى خداى غايب را مى‏پرستد، نه خداى حاضر و شاهد را. خداى غايب چگونه مورد خطاب عابد قرار مى‏گيرد؟! چگونه مى‏شود خطاب به معبود غايب گفت: إِيَّاكَ نَعبُدُ ؟

1.ـ تحف العقول / ۳۲۶.

صفحه از 61