همان سان كه برادران يوسف به او گفتند: «آيا تو يوسفى؟ گفت: من يوسفام و اين برادرم است». پس يوسف را، به خود يوسف شناختند نه به غير او. و از پيش خود و با افكار عقول خويش او را اثبات نكردند.
4 ـ 2 ـ توضيح حديث:
امام صادق عليه السلام در اين روايت، معرفة الله بالله را به وضوح بيان مىدارد و روشن مىسازد كه منظور از معرفت خدا به خدا، اين است كه شما خدا را به خود خدا و به تعريف خود او بشناسيد، همان گونه كه برادران يوسف، او را به خود او شناختند، نه اينكه او را با عقول و افكار خويش اثبات كنند.
با دقت در اين تمثيل و تنظير امام صادق عليه السلام ، روشن مىگردد كه معرفت خداوند سبحان براى همگان حاصل است ۱ و فقط غفلت و فراموشى است كه براى انسانها عارض مىشود. از اين رو، خداوند سبحان طبق سنّت خويش با ارائه آيات، بار ديگر آنان را به معرفت خويش تنبّه مىدهد و متوجه خودش مىكند، چنان كه برادران يوسف زمانى ايشان را شناختند كه حضرت يوسف خودش را به آنها شناساند و درنتيجه، غفلت و نسيان از آنها برطرف گرديد. به همين جهت در آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام انسانها را به تفكّر و تدبّر در مخلوقات فرامىخواند و از آنها مىخواهد كه در حقيقت آنها ژرف بنگرند و با توجه به خداى سبحان به آنها نظر كنند كه چگونه دست قدرت او در همه آنها در كار است.
پس شيوه مورد توجه ائمه اطهار عليهم السلام ـ يعنى آنچه از سوى خداى تعالى بر بندگان واجب گشته ـ اين است كه عقل خويش را در مخلوق به كار گيرند، جهات نياز و فقر و مخلوقيّت آنها را به صورت تحقيقى بيابند و با تفكر و تدبر و تعقل، خداى خالق و حكيم
1.ـ در مقالات آينده در مورد فطرى بودن معرفت خدا روشن مىشود كه بر اساس محكمات متون دينى، معرفت خداوند سبحان در مراحل مختلف خلقت انسان و موجودات ديگر صورت گرفته است و انسان پيش از ورود به اين دنيا، عوالمى را سپرى كرده و در آنها داراى معرفت بوده است.