شخص او را به وحدت عددى مىيابيم، بدون اينكه او براى ما به ديگرى مشتبه شود ۱ سپس بعد از معرفت حضورى زيد، وقتى صفات او را يكى پس از ديگرى به صورت روشن مىشناسيم، معرفت ما نسبت به او و علم ما به احوال او كامل مىگردد. امّا اگر او را به چشم خويش نديده باشيم و بخواهيم معرفت او را به واسطه اوصاف به دست آوريم، در اين صورت شناخت ما نسبت به او، فقط به عنوان امورى كلى خواهد بود كه موجب تمايز او از ديگرى نمىشود وحدت شخصى و عددى او را اثبات نخواهد كرد، چنان كه اگر ما شخص زيد را اصلاً نديده باشيم و فقط بدانيم كه او انسانى سفيد رنگ ،بلند قامت و زيبا اندام است، در اين صورت او با ديگر انسانها در اين اوصاف مشترك خواهد بود تا اينكه خود او را در خارج ببينيم و اين اوصاف را با او انطباق بدهيم. و اين است معناى عبارت امام صادق عليه السلام كه مىفرمايد: « معرفت شخص شاهد، مقدم بر صفت اوست و معرفت صفت غايب، مقدم بر شناخت خود اوست».
پس راه حق در معرفت خداوند، آن است كه ابتدا خود خدا شناخته شود و آنگاه صفات او شناخته شود و پس از آن خلق به او شناخته شود نه بر عكس.
اگر ما خدا را به غير او بشناسيم، در حقيقت او را هرگز نمىشناسيم. و اگر چيزى از خلق او را، نه به واسطه او بلكه به غير او بشناسيم، معرفت ما نسبت به آن شيء جدا از معرفت خداست و آنچه شناختهايم، هيچ ارتباطى با خدا پيدا نمىكند، و نياز او به خدا هرگز معلوم نمىشود ۲ پس بايد خداوند پيش از هر چيزى شناخته شود و آنگاه همه موجودات با تمام نيازهايشان به او شناخته گردد تا معرفت
1.ـ يعنى در موقعى كه مقابل ديدگان ما قرار دارد، او را از ديگران تمايز مىدهيم. و اگر شخص ديگرى هم در كنار او و با تمام خصوصيات او موجود باشد، باز هم آن دو را جدا از هم مىيابيم و خصوصيات مكانى، آن دو را از هم متمايز مىكند.
2.ـ يعنى اگر ما به خلق بدون خدا بنگريم، امورى را مىبينيم بدون ارتباط با خدا كه نياز آنها را به خدا، به هيچ وجه درك نمىكنيم و همينگونه آنها را به خداى سبحان نمىتوانيم ارتباط بدهيم. ولى اگر از ناحيه خدا، خلق خدا را بشناسيم، ارتباط آنها را با خدا برقرار مىكنيم و مىيابيم كه آنها چگونه قائم به خدا هستند.