برمىآيد، كه از جمله نسخه اصل و مورد بحث ماست. در همه اين نسخهها، اين دو طريق در مقدمه ذكر شده است.
نخستين عالمى كه اين روايت را بدين شكل و بدين ترتيب رواج داد، شهيد اول (رحمه الله) در قرن هشتم بود. چنانكه خواهد آمد، ايشان صحيفه را دوبار به كتابت آورد واين نشانگر اهتمام وى بدين امر بوده است. و از اين طريق، نسخههاى صحيفه توسط شاگردان شهيد در قرن نهم انتشار يافت. ۱ بعد از ايشان ـ در قرن دهم ـ شهيد ثانى نسخه خود را با نسخه شهيد اول مقابله كرده و آن را انتشار داد. در قرن يازدهم شيخ بهاءالدين محمد عاملى (1030 هـ) و مولى محمد تقى مجلسى(1070هـ) و فرزندش علامه محمد باقر مجلسى (1110 هـ) در نشر و توزيع آن در بلاد اسلامى بسيار كوشيدند، به گونهاى كه اسانيد صحيفه در اين قرون، به چنين شخصيتهاى بزرگى مىرسد.
مجلسى اول ـ رحمه الله ـ در شرح مشيخة من لا يحضره الفقيه و در بعضى اجازاتش علت اصلى در سبب انتشار اين نسخه از ميان باقى نسخ را چنين ذكر مىكند:
«من در اوايل بلوغ در پى جلب رضايت الهى كوشا و ساعى بودم و جز ياد و ذكر خداوند تعالى آرام و قـرار نداشتـم، تا اينكـه بين خواب و بيدارى ديـدم حضـرت صاحب الزمان ـ صلوات الله عليه ـ در مسجد جامع قديم اصفهان نزديك باب طينى ـ كه اكنون محلّ تدريس من است ـ ايستادهاند. بر ايشان ـ صلوات الله عليه ـ سلام كردم و خواستم كه بر قدمهاى مباركشان بوسه زنم، اما آن حضرت نگذاشتند و مرا گرفتند. من نيز دستان مباركشان را بوسيدم و در مورد مسايلى كه در آنها اشكال داشتم از ايشان پرسيدم...
از جمله اينكه گفتم: مولاى من! نمىتوانم هر لحظه خدمت شما برسم. كتابى به من بدهيد كه همواره براساس آن عمل كنم. حضرت فرمودند: كتابى براى تو، به مولانا محمد تاج مىدهم (من در خواب، او را مىشناختم). سپس فرمود: برو و كتاب را از او بگير.
1.ـ در ادامه گفتار، نام شاگردان شهيد اول كه صحيفه را از ايشان روايت كردهاند، خواهد آمد.